07-12-2016, 10:19 PM
به در خواست چند تا از دوستان تجربیات و یکم از خاطرات که مربوط به رسیدنم به MIT رو اینجا می نویسم امید وارم مفید باشه
سعی می کنم خلاصه اش کنم تا نشه مثنوی هفتاد من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
4 بهمن 94 بود که این فکر به سرم زد که برم سراغ اپلای، قبلا اصلا تو موود اپلای نبودم ولی فکر می کردم ممکنه بشه
شروع کردم تو سایت های اینترنتی گشتن، تبلیغات زیاد، موسسه های فراون و .... "حتی یکیش نوشته بود اخذ پذیرش صد در صد از بهتری دانشگاه های امریکا با فاند کامل" اون موقع نمیفهمیدم داره چی میگه ولی الان وقتی بهش فکر می کنم از خنده روده بر می شم
تنها چیز بدرد بخور که توی سایتشون بود فهمیدنه اینکه رنک چیه و کدوم دانشگاه ها خوبند
شروع کردم به گشتن اطلاعات ضد و نقیض بود و البته قدیمی که به طور خیلی اتفاقی این سایت رو پیدا کردم و فکر می کنم این یکی از بزرگ ترین خوش شانسی هام بود
کم کم اطلاعات مورد نیازمو به دست اوردم و هر چی می رفت جلو تر بیشتر می فهمیدم چی به چیه و البته بیشتر نا امید!!!!!
اخه هر کی می اومد و می گفت که می خوام برم MIT و stanford آن چنان ناکارش می کردند که اصلا به فکر ترک تحصیل می افتاد!
یادمه یه جا خوندم که یکی اومد و گفت " جمعش کنید دیگه اونایی که نرفتند از اون دانشگاه ها برای خودشون کوه ساختند و اونایی که رفتند به یه دانشگاه رده پایین تر دارند برا اونایی که رزومه شون بهتر از خود اونا بود در موقع اپلای، نسخه می پیچند"
دروغ چرا، ولش خیلی خوش حال شدم که یکی پیدا شده بزنه تو برجک اینا ولی بعدش پیش خودم فکر کردم که این دوست عزیز هم یکمی تند رفته و برخوردش مناسب یه تحصیل کرده نیست!
بگذریم....
از مواردی که دوستان برای رفتن به یه همچین دانشگاه های اشاره می کردند، معدل بالای 19، جی ار ای بالای 330، تافل بالای 110، ریکام های ریسرچ واقعا قوی، حتی یکی میگفت کار اموزی توی یه دانشگه خوب اروپایی! و...................
خوب منم همه ی این ها رو قبول دارم ولی من شرایط سنجش دانشجو های جهان سوم رو اینجا "نکات مهم در ورود به ده دانشگاه اول از دیدگاه کاربران" در صفحه 3 نوشتم.
دیگه داشت چشام سیاهی می رفت، برا من که جنون علم داشتم این یه شکست سنگین تو کل زندگیم بود! ( اصلا مگه من کاری کرده بودم! )، افسردگی گرفته بودم در حد تیم ملی!!!!!!!!!!!!! تو اتاق تاریک نشسته بودم نه حرف میزدم، نه چیزی می خوردم و فقط به دیوار نگاه می کردم!
تا اینکه مادرم از زیر زبونم کشید که چته؟
وقتی موضوع رو براش تعریف کردم خودش مونده بود که این داره چی میگه؟
در نهایت به هر ضرب و زوری که بود منو از اون حالت در آورد ( بماند که منو پنج جلسه پیش روان شناس هم برد ).
( ادم که نمی شدم !!) با نا امیدی شروع کردم از بین اساتید و دانشگاهی ها پرس و جو کردن ولی چون دانشگاه ازاد بودم کسی چیزی نمیدونست
یه روز رفتم دانشگاه صنعتی، با هر کلکی بود از درش رفتم تو ولی افسوس که اون قدر اساتیدش مقرور بودند که حتی جواب سلام رو هم می دادند چه برسه به جواب سوال!
اون هایی هم که جواب می دادند تا می فهمیدند که دانشجوی اینجا نیستم و دانشجوی دانشگاه ازادم خیلی محترمانه با لگد منو از دفترشون می انداختند بیرون، بماند که چه متلک ها و چه کنایه هایی نمیزدند که تا نهاد ادمو می سوزوند!
منم پیش خودم می گفتم " اخه بی معرفت ها کناه من چیه که نتونستم بیام مکانیک اینجا بخونم، باور کنید من مهندسی شیمی این جا رو اوردم ولی دلم نمی خواست برم ( البته توحین نشه مهندسی شیمی هم رشته خوبیه ولی من دوست نداشتم ) اخه اساتید بووووووووووق سیستم گزینشی غلطه، تقصیر من چیه".
همین طوری یه چند باری رفتم تا گندش در اومد و نگهبانش دیگه راهم نداد!
منم که مثل سنگ پای قزوین بودم! رفتم سراغ دانشگاه تهران ولی برخوردی به مراتب بدتر دیدم!
ولی بازم تسلیم نشدم و رفتم دانشگاه شهید بهشتی و روز از نو و روزی از نو......
بی خیالش شدم و بعد از یه هفته برگشتم اصفهان.
گذشت تا یکی از دوستانم رو دیدم که رفته بود برق شریف، وقتی داشتان رو براش تعریف کردم خیلی تعجب کرده بود که من تا کجا ها پیش رفتم
اون منو به یکی از دوستانش که دانشجوی ارشد برق بود معرفی کرد و اون شخص هم منو به کسی که دکترای برق از هاروارد داشت معرفی کرد و قرار شد من اون شخص رو ببینم
فعلا بسه اگه شد یکم دیگه هم امشب می نویسم.
سعی می کنم خلاصه اش کنم تا نشه مثنوی هفتاد من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
4 بهمن 94 بود که این فکر به سرم زد که برم سراغ اپلای، قبلا اصلا تو موود اپلای نبودم ولی فکر می کردم ممکنه بشه
شروع کردم تو سایت های اینترنتی گشتن، تبلیغات زیاد، موسسه های فراون و .... "حتی یکیش نوشته بود اخذ پذیرش صد در صد از بهتری دانشگاه های امریکا با فاند کامل" اون موقع نمیفهمیدم داره چی میگه ولی الان وقتی بهش فکر می کنم از خنده روده بر می شم
تنها چیز بدرد بخور که توی سایتشون بود فهمیدنه اینکه رنک چیه و کدوم دانشگاه ها خوبند
شروع کردم به گشتن اطلاعات ضد و نقیض بود و البته قدیمی که به طور خیلی اتفاقی این سایت رو پیدا کردم و فکر می کنم این یکی از بزرگ ترین خوش شانسی هام بود
کم کم اطلاعات مورد نیازمو به دست اوردم و هر چی می رفت جلو تر بیشتر می فهمیدم چی به چیه و البته بیشتر نا امید!!!!!
اخه هر کی می اومد و می گفت که می خوام برم MIT و stanford آن چنان ناکارش می کردند که اصلا به فکر ترک تحصیل می افتاد!
یادمه یه جا خوندم که یکی اومد و گفت " جمعش کنید دیگه اونایی که نرفتند از اون دانشگاه ها برای خودشون کوه ساختند و اونایی که رفتند به یه دانشگاه رده پایین تر دارند برا اونایی که رزومه شون بهتر از خود اونا بود در موقع اپلای، نسخه می پیچند"
دروغ چرا، ولش خیلی خوش حال شدم که یکی پیدا شده بزنه تو برجک اینا ولی بعدش پیش خودم فکر کردم که این دوست عزیز هم یکمی تند رفته و برخوردش مناسب یه تحصیل کرده نیست!
بگذریم....
از مواردی که دوستان برای رفتن به یه همچین دانشگاه های اشاره می کردند، معدل بالای 19، جی ار ای بالای 330، تافل بالای 110، ریکام های ریسرچ واقعا قوی، حتی یکی میگفت کار اموزی توی یه دانشگه خوب اروپایی! و...................
خوب منم همه ی این ها رو قبول دارم ولی من شرایط سنجش دانشجو های جهان سوم رو اینجا "نکات مهم در ورود به ده دانشگاه اول از دیدگاه کاربران" در صفحه 3 نوشتم.
دیگه داشت چشام سیاهی می رفت، برا من که جنون علم داشتم این یه شکست سنگین تو کل زندگیم بود! ( اصلا مگه من کاری کرده بودم! )، افسردگی گرفته بودم در حد تیم ملی!!!!!!!!!!!!! تو اتاق تاریک نشسته بودم نه حرف میزدم، نه چیزی می خوردم و فقط به دیوار نگاه می کردم!
تا اینکه مادرم از زیر زبونم کشید که چته؟
وقتی موضوع رو براش تعریف کردم خودش مونده بود که این داره چی میگه؟
در نهایت به هر ضرب و زوری که بود منو از اون حالت در آورد ( بماند که منو پنج جلسه پیش روان شناس هم برد ).
( ادم که نمی شدم !!) با نا امیدی شروع کردم از بین اساتید و دانشگاهی ها پرس و جو کردن ولی چون دانشگاه ازاد بودم کسی چیزی نمیدونست
یه روز رفتم دانشگاه صنعتی، با هر کلکی بود از درش رفتم تو ولی افسوس که اون قدر اساتیدش مقرور بودند که حتی جواب سلام رو هم می دادند چه برسه به جواب سوال!
اون هایی هم که جواب می دادند تا می فهمیدند که دانشجوی اینجا نیستم و دانشجوی دانشگاه ازادم خیلی محترمانه با لگد منو از دفترشون می انداختند بیرون، بماند که چه متلک ها و چه کنایه هایی نمیزدند که تا نهاد ادمو می سوزوند!
منم پیش خودم می گفتم " اخه بی معرفت ها کناه من چیه که نتونستم بیام مکانیک اینجا بخونم، باور کنید من مهندسی شیمی این جا رو اوردم ولی دلم نمی خواست برم ( البته توحین نشه مهندسی شیمی هم رشته خوبیه ولی من دوست نداشتم ) اخه اساتید بووووووووووق سیستم گزینشی غلطه، تقصیر من چیه".
همین طوری یه چند باری رفتم تا گندش در اومد و نگهبانش دیگه راهم نداد!
منم که مثل سنگ پای قزوین بودم! رفتم سراغ دانشگاه تهران ولی برخوردی به مراتب بدتر دیدم!
ولی بازم تسلیم نشدم و رفتم دانشگاه شهید بهشتی و روز از نو و روزی از نو......
بی خیالش شدم و بعد از یه هفته برگشتم اصفهان.
گذشت تا یکی از دوستانم رو دیدم که رفته بود برق شریف، وقتی داشتان رو براش تعریف کردم خیلی تعجب کرده بود که من تا کجا ها پیش رفتم
اون منو به یکی از دوستانش که دانشجوی ارشد برق بود معرفی کرد و اون شخص هم منو به کسی که دکترای برق از هاروارد داشت معرفی کرد و قرار شد من اون شخص رو ببینم
فعلا بسه اگه شد یکم دیگه هم امشب می نویسم.
برای انسان های برزگ بن بستی وجود ندارد ، یا راهی خواهند یافت ( پیدا میکنند ) ، یا راهی خواخند ساخت (می سازند ) .
همه ی انسان های می توانند آدم بزرگی باشند ، به خودت باور داشته باش.
همه ی انسان های می توانند آدم بزرگی باشند ، به خودت باور داشته باش.