بیان مساله، اهمیت، هدف و پرسش مهم ترین اجزای یک مقدمه استاندارد هستند)
اولین بخشی که در هر مقاله ای می بینیم و ضرورت دارد پژوهشگر در شروع کار نگاهی به آن داشته باشد، بخش مقدمه است. البته باید به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از محققین نوشتن مقدمه مقاله خود را به انجام کل فرآیند تحقیق موکول می کنند. یعنی زمانی که بخش های مختلف کار تحقیقشان را به پایان رساندند و به یافته ها دست پیدا کردند، منابع را به صورت کامل مطالعه کردند، در آن زمان است که نگارش گزارش مقاله را شروع کنند. در آن موقع مقدمه مقاله را تدوین و تنظیم می کنند، علت این مسأله این است که نوشتن مقاله نیازمند یک آگاهی و اشراف به کل مسائل و ابعاد مطرح در موضوع است. یعنی زمانی می توانیم یک مقدمه عالی بنویسیم که دقیقاً بدانیم که مسأله چه بوده است، چه ابعادی داشته، متغیرها چه بودند، مسائل مجهول تحقیقمان چه چیزهایی بوده، یافته ها چه بوده، روش چه بوده است.
وقتی نسبت به این مسائل به خوبی آگاهی و اطلاع داریم، آن زمان می توانیم مقدمه بسیار خوبی بنویسیم. نوشتن مقدمه عملاً دروازه ورود به تحقیق است. مخاطبی که مقدمه ما را می خواند در همان لحظه است که تصمیم می گیرد آیا به ادامه مطالعه بپردازد یا خیر؟ اگر ما فرض کنیم کل بنای تحقیق یا مقاله ی ما یک عمارت یا بنا یا معماری است، در آن صورت مقدمه مقاله دروازه ورود است. بسیار ضرورت دارد که وقتی ما بنایی را خلق می کنیم، چشم انداز ورودی عمارت ما چنان گیرا و جذاب باشد که هر شخصی که می خواهد داخل شود با دیدن یک دروازه عالی علاقمند شود که وارد عمارت شود.
بیان مساله
اولین جزء مقدمه بیان مساله است. تصور کنید دو پاراگراف در اختیار دارید و در این دو پاراگراف می خواهید خیلی دقیق و مختصر و مفید به مخاطب توضیح دهید که به دنبال چه هستید. یعنی باید بتوانید در ابعاد دو پاراگراف یا نهایتاً سه پاراگراف، یک مسأله را به صورت روشن و واضح تبیین کنید و انگیزه خود را به عنوان یک محقق از پرداختن به آن مسأله به مخاطب منتقل کنید.
پس در بیان مسأله چند آیتم را باید در نظر داشته باشیم؛
ابتدا یک معرفی از موضوع می کنیم. جنبه های مجهول و مبهم موضوع را مطرح می کنیم، در عین حال متغیرهای اصلی آن موضوع را معرفی می کنیم و رابطه نسبت بین متغیرها را مشخص و روشن می کنیم و ابعاد و حدود مسأله تحقیق را هم مرز گذاری می کنیم. و آن را نسبت به مسائل و موضوعات دیگر تفکیک می کنیم. یعنی مسأله را به صورت واضح و در عین حال متمایز، در بیان مسأله ارائه میدهیم.
برای مثال، فکر کنید یک محقق تاریخ می خواهد در یک تحقیقی تاثیرات مدرنیزاسیون بر نظام آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم را بررسی کند. این محقق در گام اول باید بیان مسأله را تنظیم کند. بیان مسأله چنین تحقیقی چه آیتم هایی باید داشته باشد. قاعدتاً نیاز است یک اشاره مختصری در بیان مسأله به تحولات مختلف فرهنگی صنعتی پهلوی دوم داشته باشیم، مشخصاً باید به مسأله مدرن سازی در آن دوره اشاره کنیم، پروژه غربی سازی پهلوی دوم را کمی برجسته کرده و به پروژه غربی سازی و مدرن سازی جامعه در آن دوره می پردازیم. البته باید توجه داشته باشید که همه اینها که نام برده می شود به صورت مختصر در حد ۲، ۳ یا ۴ خط است. بعد از آن به طور مستقیم وارد مبحث آموزش و پرورش می شویم، شکل گیری نهاد آموزشی جدید ایران در آن دوره و تمایزی که این نهاد آموزش و پرورش جدید نسبت به ساختارهای سنتی آموزشی در ایران داشته است را مورد بحث قرار می دهیم. نهایتاً هم باید اشاره کنیم که به مسأله از چه زاویه ای یا رویکردی بپردازیم و چه مسائل و نکته هایی را می خواهیم در این جریان مورد بحث قرار دهیم. این یک بیان مسأله از موضوعی که به آن اشاره شد است.
اهمیت و ضرورت
بخش دوم مقدمه مقاله، طرح اهمیت و ضرورت موضوع مقاله است. اهمیت و ضرورت موضوع در واقع مجموعه اطلاعاتی است که مشخص می کند نتایج تحقیق ما تا چه اندازه می تواند برای محقق و مخاطب مفید و ارزشمند و تاثیر گذار باشد. به عبارت دیگر ما می خواهیم در این بخش مشخص کنیم دستاوردها یا نتایج عالی تحقیق ما چه خواهد بود و چه اثراتی خواهد گذاشت. بنابراین زمانی که اهمیت و ضرورت تحقیق را می خواهیم آماده کنیم و به نگارش در بیاوریم باید حتماً توجه کنیم که تا چه اندازه یافته ها و دستاوردهای این تحقیق، می تواند جدید، تازه، اصیل و کاربردی باشد. همچنین در همین بخش باید اشاره کنیم که یافته های تحقیق ما در کجا می تواند مورد استفاده قرار گیرد. به چه صورت می تواند مورد استفاده قرار گیرد و چه تحولات و تاثیراتی در آن حوزه خاصی که تحقیق درباره آن است می تواند به دنبال داشته باشد.
در همان مثال که اشاره شد، چطور می توانیم اهمیت و ضرورت بحث تاثیر مدرنیزاسیون به آموزش و پرورش عصر پهلوی دوم را بیان کنیم؟ قاعدتا باید حتماً تعیین کنیم که مثلاً این بحث چه ارزش مطالعاتی در جریان مطالعات تاریخ معاصر داشته است، این بحث چه ابعاد مبهم و تاریکی را از جریان تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی دوم روشن می کند، یا نظام آموزش و پرورش نوین در ایران که در آن دوره خاص برجسته شد، با ورودش چه تحولات و تاثیراتی را در آینده نظام آموزشی ایران داشته است و همین وضعیت را با توجه به نظام آموزش و پرورش کنونی می توانیم به آن اشاره کنیم، یعنی تحولات آموزش و پرورش پهلوی دوم در آموزش و پرورش کنونی ما چه اثراتی را بدنبال داشته است، آیا منجر به بهبود روند آموزشی شده است یا باعث منحرف شدن آن شده است؟ اینها بحث هایی است که می توانیم در اهمیت و ضرورت مقاله مان به آنها بپردازیم.