آکادمیا کافه
چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - نسخه قابل چاپ

+- آکادمیا کافه (https://www.academiacafe.com/pf)
+-- انجمن: گفتگوی خودمانی کاربران (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: گفتگوی خودمانی (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- موضوع: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! (/Thread-%DA%86%DB%8C-%D8%B4%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D9%BE%D9%84%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%9F)

صفحات 1 2 3 4 5 6


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - josph92 - 01-10-2013

(27-11-2011, 08:18 AM)'Bahram' نوشته: درود، این بحث بنظرم بیشتر به این برمیگرده( و جالبتر بود اینگونه مطرح میشد) که برای ادامه تحصیل میرویم یا به بهانه ادامه تحصیل...
بهرحال هرکس حتماً انگیزه و هدف مشخصی رو برای دنبال کردن داره که اون رو به زندگی خارج از کشور ترغیب میکنه، فکر میکنم کمتر کسی حاضر باشه پی سختیهای زندگی و تحصیل در خارج از کشور رو به تنش بماله و درسش رو با موفقیت تمام کنه و بعدش حاضر باشه به ایران برگرده، چون متاسفانه انگیزه ای وجود نداره(بحث در این زمینه گسترده است).
من اگه بخوام ساده و بدون آلایش بگم، میگم ترجیخ میدم در یک کشور مرفه و پیشرفته زندگی امن و باکیفیتی داشته باشم، بنابراین باید از لحاظ قانونی اجازه اقامت در اون کشور رو داشته باشم، پس چند راه معدود پیش رو دارم که عقلانی ترینش ادامه تحصیل هست. پس باید اپلای کنم! و فکر میکنم هدف مشترک خیلیها باشه.

 
دمت گرم حرف دلمونو زدی.یک کلام ختم کلام.سنگ محک تو این بحثا حرف شماست.ادم میخواد یه زندگی خوب و با کیفیت داشته باشه اونم تو یکی از بهترین کشورای دنیا.(البته نه به هر قیمتی)بهترین راهم درس و ادامشه تو همون کشورا.پس چرا خودشو اذیت کنه این همه خودشو به زحمت بندازه به قول بچه ها شب تا صبح درگیر مقاله هو دانشگاه و استادو تافل باشه بعد بمونه جایی که 10% هم براش ارزش قائل نمیشن.چرا اخه؟البنه هر که فیل خواهد جور هندوستان کشد .باید این راه ها (که خیلی هم شیرینه)طی بشه تا به هدفه مطلوب برسه.

راستشو بخواین من با هزار بدبختی و فشار خانوده و در و همسایه (بد بختی ما ایرونی ها)و خیلی مسائل دیگه... از جمله یک سال پشت کنکور موندن و دلزدگی از همه چی وارد دانشگاه ازاد تو رشته ی برق کنترل که نیم ساعت قبل از پایان مهلت انتخاب رشته انتخابش کرده بودم,شدم(اینم به اون بدبختیایی که گفتم اضافه کنین که تو رشته ای که هیچی راجبش نمیدونستم وارد شدم).به خودم گفتم  don`t dwell on the past از امروز با انگیزه برو جلو.بعد از دو ترم دیدم نه ای دل غافل اوضاع خیلی داغونه.خیلی نا امیدو دلسرد شدم.یک ترم دانشگاه نرفتم.(بهار و تابستون امسال)تا اینکه نشستم با خودم فکر کردم گفتم تو همیشه میخواستی به بهترینا برسی و پتانسیلشو هم که خیلی داری بیا برای سومین بار یک استارت دیگه بزنو برای رسیدن به خواسته هات برای اپلای گرفتن (از امریکا که از بچگی دوست داشتم اونجا یاشم)بخون.حد اقل این برات یه پلی باشه تا به هدفات برسی.این بود که از پاییز امسال تصمیم گرفتم برای  رفتن به یکی از دانشگاه  های امریکا  تو پاییز 2015 برنامه ریزی کنم .راستشو بخواین همونطور که گفتم برای فرار از این  وضعیت نابه سامان با این گذشته ای که (حد اقل) من دارم و با این که هیچ علاقه ای به این رشته نداشتم تصمیم به این کار گرفتم.در واقع این یک راه فراری شد برای من.خدا رو شکر هیچی نداشته باشم امید و انگیزه ی عجیب غریبی برای پیشبرد کارام دارم و اگه علاقه ای هم نباشه این علاقه رو ایجاد میکنمو اون به شکل یک هدف 100%دست یافتنی برای خودم در ترسیم میکنم تنها انگیزه ی من برای اپلای کردن تسلط و عشق و علاقم به زبان بود.اونجا هم اگه به امید خدا رفتم نه حوصله ی تحقیق دارم نه دکترا.اخه من دیگه که خودمو میشناسم که با این وضع تحصیلی که داشتم اصلا حوصله ی مقاطع بالاترو ندارو .یعنی نه اینکه کودن باشم فعلا دوست ندارم تا ببینیم چی میشه.فعلا به قول بچه ها 10 متر 10 متر محکم جلومیریم.همینه درس برای من فقط یه ابزاره.

از بابک عزیز و بقیه ی عزیزان میخوام منو تو این راه کمک کنن.ممنونشون میشن.مطمئن باشید که حتما جواب میده. 


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - mgorji - 09-11-2013

درود بر دوستان
فقط می خوام اینو بگم که حالم از محیط به اصطلاح علمی دانشگاههای کشور عزیزمون بد شد، خیلی هم بد. با کلی شوق و انگیزه وارد دانشگاه میشی که چه می دونم پیشرفت کنی، تولید علم کنی و دیدت باز بشه بعد یک دفعه خودت رو توی یک فضای مسموم که شامل باند بازی، سو استفاده از قدرت، سو استفاده از دانشجو، از پشت خنجر زدن به سایر همکاران، دورویی، منم منم و ... (آنچه که شما بهتر از من میدانید) می شی. خوب حالا توی این فضا یا باید همرنگ جماعت شی (که خدا نکنه) یا حرص بخوری! راه حل سوم رفتن است
برای همه آرزوی موفقیت دارم


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - lakistan - 23-01-2014

من از 2سال پیش خبری از اپلای و این جور چیزها نداشتم.اتفاقاتی توی زتدگیم افتاد که فهمیدم باید باید باید مهاجرت کنم.علتش هم فقر فرهنگی شدیدی که توی جامعه مون حاکم شده(شاید تجربه شما برعکس من باشه)و هم چنین بازارکار افتضاح ایران برای متخصصان؛حقوق خیلی خیلی ناچیز در مقایسه با درآمدت توی ایران؛


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - deadxxxqueen - 29-01-2014

من از دوران مدرسه هميشه شاگرد ممتاز و درس خوني بودم.هميشه بيشتر از بقيه زحمت ميكشيدم.سال سوم راهنمايي خيلي تلاش كردم براي آزمون نمونه دولتي.خيلي زياد...يادمه تا دير وقت مطالعه ميكردم و حتي سر جلسه زودتر تموم كردم سوالارو و خيلي خوشحال بودم.بلاخره درصدام اومد.همش بالاي 90 و حتي 100 بود و من قبول نشدم.
اين شكست بزرگي تو اون سن بود.يه بي احترامي بزرگ و يه بي عدالتي.من با معدل 19.80 تو اين آزمون قبول نشدم و افرادي از روستاها با معدل 12 و مث اين قبول بودن.
خيلي خوشحالم كه از سن نوجووني از سيستم آموزشي ايران و به تدريج از همه چيزش متنفر شدم.
قبول نشدن من ترس زيادي از آينده واسم به وجود آورد ولي تلاش كردم تا يه دانشگاه دولتي و رشته ي مورد علاقم قبول شم و خدارو شكر الان ديگه نا اميد نيستم.
دوس دارم جايي زندگي و تحصيل كنم كه انسانيت وجود داشته باشه و به شخصيت آدم و به تلاشش ارزش داده بشه.
من از همون زمان به فكر رفتن افتادم.چون اينجا هيچ ارزشي براي تلاش آدم وجود نداره. هيچ آينده ي روشني در انتظار يه فرد تحصيل كرده نيس.
هيچ تعصبي نسبت به كشورم ندارم و به همه اعلام ميكنم كه تبديل به يه فرد غرب زده شدم و اگه موفق بشم پامو از ايران بذارم بيرون حتي به خاطر ديدن خونوادمم به اين كشور هرگز نميام.
تموم تلاشمو ميكنم تا بتونم تو يه كشور خوب عضو مفيدي براي جامعش باشم و تلاشاي هر چند كوچيكم باعث افتخار و پيشرفت همون كشور باشه.
به اميد آينده اي روشن براي همه


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - ahmadpashaei - 29-01-2014

شاید اینایی که میگین وجود داشته باشه ولی شمام دارید کمی اغراق می کنید! انسانیت در ایرانم هست. خارجی ها هم مثل ما نه کمتر گناه می کنن! بحث اصلی ما ساختار اداره کشوره. در ایران اینجوریام نیست که یک تحصیل کرده هیچ آینده ای نداشته باشه،خیلی منصفانه نیست حرفتون! پس این همه تحصیل کرده در سطح بالای اجرایی و تحقیقاتی که دارن سالم و خالصانه کار می کنن کی هستن؟درسته سخته شرایط و جایگاه درخور پیدا کردن هم معضل شده ولی اصلا اینطور نیست که از کلمات آتشینی مثل هیچ و ... استفاده بشه. یچزی برادرانه میگم بهتون که خارجم واسه آدم فرش قرمز نمیندازن،فرصتهای بیشتر و بهتری وجود داره و در یک معامله تقریبا منصفانه هر دو طرف راضی میشن (چه مالی چه علمی) و ما به خاطر این میریم.شما اینجام درس بخونید نابود نمیشید،اینهمه دانشجوی دکترا همشون به فنا نمیرن ایشالا[img]images/smilies/biggrin.gif[/img]در ضمن وطن برای خیلی ها بسیار عزیزه و اگر شما تعصب ندارید بهتره اینجوری هم اغراق آمیز همه چیزو نادیده نگیرید،اینجا هموطنها و همزبان های شما هستند که اگر یک بد به تور شما بخوره 10 تا خوب بلندتون می کنن ولی خارج اینطور نیست.شما هرجا رفتین خودتون و هویتتون رو با حرکات و مرام خوبتون به همه نشون بدین تا اونها هم نظرشون در باره ایران مطابق شخصیت شما باشه. نه اینکه از ملیتتون فرار کنید.وقتی 4تا خوب و باشخصیت و فرهیخته مثل شما اینجوری بشه نظرشون و نگن ایرانی یعنی این، خوب جای جولان واسه اونایی که بد هستن باز میشه و ایرانی رو اونجوری که نباید میشناسن.


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - roshanak25 - 29-01-2014

(29-01-2014, 06:29 PM)'deadxxxqueen' نوشته: من از دوران مدرسه هميشه شاگرد ممتاز و درس خوني بودم.هميشه بيشتر از بقيه زحمت ميكشيدم.سال سوم راهنمايي خيلي تلاش كردم براي آزمون نمونه دولتي.خيلي زياد...يادمه تا دير وقت مطالعه ميكردم و حتي سر جلسه زودتر تموم كردم سوالارو و خيلي خوشحال بودم.بلاخره درصدام اومد.همش بالاي 90 و حتي 100 بود و من قبول نشدم.
اين شكست بزرگي تو اون سن بود.يه بي احترامي بزرگ و يه بي عدالتي.من با معدل 19.80 تو اين آزمون قبول نشدم و افرادي از روستاها با معدل 12 و مث اين قبول بودن.
خيلي خوشحالم كه از سن نوجووني از سيستم آموزشي ايران و به تدريج از همه چيزش متنفر شدم.
قبول نشدن من ترس زيادي از آينده واسم به وجود آورد ولي تلاش كردم تا يه دانشگاه دولتي و رشته ي مورد علاقم قبول شم و خدارو شكر الان ديگه نا اميد نيستم.
دوس دارم جايي زندگي و تحصيل كنم كه انسانيت وجود داشته باشه و به شخصيت آدم و به تلاشش ارزش داده بشه.
من از همون زمان به فكر رفتن افتادم.چون اينجا هيچ ارزشي براي تلاش آدم وجود نداره. هيچ آينده ي روشني در انتظار يه فرد تحصيل كرده نيس.
هيچ تعصبي نسبت به كشورم ندارم و به همه اعلام ميكنم كه تبديل به يه فرد غرب زده شدم و اگه موفق بشم پامو از ايران بذارم بيرون حتي به خاطر ديدن خونوادمم به اين كشور هرگز نميام.
تموم تلاشمو ميكنم تا بتونم تو يه كشور خوب عضو مفيدي براي جامعش باشم و تلاشاي هر چند كوچيكم باعث افتخار و پيشرفت همون كشور باشه.
به اميد آينده اي روشن براي همه

 
منم دقیقا همین مسئله رو تجربه کردم. دوره راهنمایی مدرسه نمونه دولتی بودم. نسبت به همسالانم خیلی بیشتر درس میخوندم و واقعا اونهمه درس و کتاب واسه یه بچه 11، 12 ساله خیلی زیاد بود. در دوره 3ساله راهنمایی اکثر مباحث دبیرستان رو خوندیم، که البته از همه درسام لذت میبردم. 3سال راهنمایی رو به همین منوال و با معدل حدود 19.90 گذروندم. امتحان نمونه دولتی رو خیلی خوب گذروندم  مطمئن بودم که قبول میشم. وقتی نتایج اومد شوکه شده بودم. والدینم هم همینطور... گفتیم حتما اشتباهی پیش اومده! اعتراض کردیم، کلی پیگیر شدیم و... بالاخره در اداره آموزش پرورش کل استان یکی از کارمندا لیست قبول شدگان رو نشون داد گفت: ببینین اینا معدل کسایی هستن که قبول شدن. همه معدلها زیر 15 بود!!! گفت اینا همه قبول شدن چون سهمیه روستایی داشتن و شما با معدل 19.90 قبول نشدین چون سهمیه روستایی نداشتین!
اولین جرقه های فکر تحصیل نکردن در ایران و رفتن از 13 سالگی زده شد...



RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - mahnaz103 - 30-01-2014

هرکسی به نحوی تجربه های تلخ و شیرین داره .....نه همیشه تلخی هست نه همیشه شیرینی......
جالب اینه که کمبود ها و زده شدن ها و....خیلی دیر سراغ من اومد! فکر میکنم اواسط ارشد بود که من واقعا از سیستم آموزشی و کاری ایران زده شدم!! تا قبل از این تا  حدودی میتونستم ندید بگیرم بعضی اتفاقات و تجربیات تلخ رو....
جرقه ی رفتن و ادامه تحصیل در من در دوره ی لیسانس خورده شد...تنها بخاطر اینکه دوست داشتم تحصیلاتم که بر حسب علاقه اس تو یه دانشگاه بهتر از دانشگاه های ایران باشه...آرزوی تحصیل در دانشگاه خوب و مجهز با اساتید خوب... جرقه این بود امااااااااااااا
حالا که ارشدم تقریبا تموم شده، حالا که تجربه کار هم دارم  حتی در سازمان دولتی، به بمبست رسیدم....هیچ چیزی نمیتونه من قانع کنه که بمون و تو کشور خودت تلاش کن....دیگه تلخی ها از اوضاع تحصیلی و کاری به حدی شده که نمیتونم هضمش کنم  و نمیتونم به خودم بقبولونم که " من  مجبورم مثلا تا آخر عمرم که معلوم نیست چند ساله با این اوضاع زندگی کنم " .زندگی و تلاش و کار اینجا  باعث رضایت من نمیشه...
نظر شخصی بنده این هست که " هیچ کس از خوشی فرار نمیکنه "....... امیدوارم همه به نقطه ای برسند که هرجا که هستند قلبا خوشحال باشند و احساس رضایت داشته باشند Smile


RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - deadxxxqueen - 30-01-2014

(29-01-2014, 09:11 PM)'ahmadpashaei' نوشته: شاید اینایی که میگین وجود داشته باشه ولی شمام دارید کمی اغراق می کنید! انسانیت در ایرانم هست. خارجی ها هم مثل ما نه کمتر گناه می کنن! بحث اصلی ما ساختار اداره کشوره. در ایران اینجوریام نیست که یک تحصیل کرده هیچ آینده ای نداشته باشه،خیلی منصفانه نیست حرفتون! پس این همه تحصیل کرده در سطح بالای اجرایی و تحقیقاتی که دارن سالم و خالصانه کار می کنن کی هستن؟درسته سخته شرایط و جایگاه درخور پیدا کردن هم معضل شده ولی اصلا اینطور نیست که از کلمات آتشینی مثل هیچ و ... استفاده بشه. یچزی برادرانه میگم بهتون که خارجم واسه آدم فرش قرمز نمیندازن،فرصتهای بیشتر و بهتری وجود داره و در یک معامله تقریبا منصفانه هر دو طرف راضی میشن (چه مالی چه علمی) و ما به خاطر این میریم.شما اینجام درس بخونید نابود نمیشید،اینهمه دانشجوی دکترا همشون به فنا نمیرن ایشالا[img]images/smilies/biggrin.gif[/img]در ضمن وطن برای خیلی ها بسیار عزیزه و اگر شما تعصب ندارید بهتره اینجوری هم اغراق آمیز همه چیزو نادیده نگیرید،اینجا هموطنها و همزبان های شما هستند که اگر یک بد به تور شما بخوره 10 تا خوب بلندتون می کنن ولی خارج اینطور نیست.شما هرجا رفتین خودتون و هویتتون رو با حرکات و مرام خوبتون به همه نشون بدین تا اونها هم نظرشون در باره ایران مطابق شخصیت شما باشه. نه اینکه از ملیتتون فرار کنید.وقتی 4تا خوب و باشخصیت و فرهیخته مثل شما اینجوری بشه نظرشون و نگن ایرانی یعنی این، خوب جای جولان واسه اونایی که بد هستن باز میشه و ایرانی رو اونجوری که نباید میشناسن.

 
ببينيد دوست عزيز شايد براي شما درك اين موضوع كه اين اتفاق چه قدر تاثيرگذار بوده اونم تو سن نوجووني كه آرزوها و اهداف آدم در حال شكل گرفتنه سخت باشه.معتقدم اگر تو كشورمون كارا سالم و خاصانه بود و اگر تحصيل كرده ها(از نظر من تحصيل كرده به كسي اطلاق ميشه كه براي درس خوندن زحمت كشيده باشه و دوپينگ نشده باشه-باسواد بار اومده باشه و موارد ديگه كه شايد نگفتنش بهتر باشه)كارارو انجام ميدادن يه جامعه ي پيشرفته و رو به بهبودي داشتيم.
بله قرار نيس جايي واسه آدم فرش قرمز بندازن.بندازن هم واسه ما ايرانيا نميندازن.اما همين كه آدم احساس كنه جايي هست كه تلاشاش نتيجه داده ميشه , براش ارزشي وجود داره و ميتونه تو اون جامع رشد كنه و بدون استرس وارد عرصه بشه اين خود به خود باعث ميشه آدم با انگيزه كاراشو پيش ببره و مسلما اين جامعه پيشرفت ميكنه.
من شخصا اين انگيزه رو تو ايران ندارم.چون بهم ثابت شده كه اينجا تلاش حكم فرما نيس.بلكه چيزاي ديگه به عنوان ارزش جاافتاده شده كه براي منحرف نكردن بحث از گفتنش صرف نظر ميكنم.
بله همه جا خوب و بد داره.اما مهم اينه كه كدوم قشر جامعه خوب باشه كدوم قشرش بد! مسئله همين جاست
معتقدم تو ايران يه فرد تحصيل كرده آينده ي روشني نداره و اگرم داشته باشه بايد خيلي اهانتهارو به جون بخره , خيلي شخصيتش خرد بشه , خودشو يه جور ديگه جلوه بده تا با دروغ (برخلاف ميلش) بلكه بتونه يه جايگاهي كه در شانش هم نيس قرار بگيره.
باز استثناهايي وجود داره كه از دور به عنوان فردي كه سالم و خالصانه كار ميكنه به نظر ميرسه كه البته شايد بدون زحمت به پستهاي آنچناني رسيده!
واضح تر بگم تا الان من تو كشورمون موردي نديدم كه واقعا منصفانه باشه. دوستاني كه ديدن بگن شديدا استقبال ميكنم!
ضمنا اين نكته رو بگم كه من به ايرانيا احترام قائلم و مطمئنم كه هرجا باشن به هم كمك ميكنن. عدم وجود انسانيت در كشور بحثش جداست. همه ي اينا نظر شخصي من هستش و قصد تحميل نظرم به بقيه رو ندارم. هر كسي نظر خودشو داره و من دوست دارم يه فرد غرب زده باشم!
به اميد موفقيت همه
 



RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - mahnaz103 - 30-01-2014

(30-01-2014, 12:40 PM)'deadxxxqueen' نوشته:
ببينيد دوست عزيز شايد براي شما درك اين موضوع كه اين اتفاق چه قدر تاثيرگذار بوده اونم تو سن نوجووني كه آرزوها و اهداف آدم در حال شكل گرفتنه سخت باشه.معتقدم اگر تو كشورمون كارا سالم و خاصانه بود و اگر تحصيل كرده ها(از نظر من تحصيل كرده به كسي اطلاق ميشه كه براي درس خوندن زحمت كشيده باشه و دوپينگ نشده باشه-باسواد بار اومده باشه و موارد ديگه كه شايد نگفتنش بهتر باشه)كارارو انجام ميدادن يه جامعه ي پيشرفته و رو به بهبودي داشتيم.
بله قرار نيس جايي واسه آدم فرش قرمز بندازن.بندازن هم واسه ما ايرانيا نميندازن.اما همين كه آدم احساس كنه جايي هست كه تلاشاش نتيجه داده ميشه , براش ارزشي وجود داره و ميتونه تو اون جامع رشد كنه و بدون استرس وارد عرصه بشه اين خود به خود باعث ميشه آدم با انگيزه كاراشو پيش ببره و مسلما اين جامعه پيشرفت ميكنه.
من شخصا اين انگيزه رو تو ايران ندارم.چون بهم ثابت شده كه اينجا تلاش حكم فرما نيس.بلكه چيزاي ديگه به عنوان ارزش جاافتاده شده كه براي منحرف نكردن بحث از گفتنش صرف نظر ميكنم.
بله همه جا خوب و بد داره.اما مهم اينه كه كدوم قشر جامعه خوب باشه كدوم قشرش بد! مسئله همين جاست
معتقدم تو ايران يه فرد تحصيل كرده آينده ي روشني نداره و اگرم داشته باشه بايد خيلي اهانتهارو به جون بخره , خيلي شخصيتش خرد بشه , خودشو يه جور ديگه جلوه بده تا با دروغ (برخلاف ميلش) بلكه بتونه يه جايگاهي كه در شانش هم نيس قرار بگيره.
باز استثناهايي وجود داره كه از دور به عنوان فردي كه سالم و خالصانه كار ميكنه به نظر ميرسه كه البته شايد بدون زحمت به پستهاي آنچناني رسيده!
واضح تر بگم تا الان من تو كشورمون موردي نديدم كه واقعا منصفانه باشه. دوستاني كه ديدن بگن شديدا استقبال ميكنم!
ضمنا اين نكته رو بگم كه من به ايرانيا احترام قائلم و مطمئنم كه هرجا باشن به هم كمك ميكنن. عدم وجود انسانيت در كشور بحثش جداست. همه ي اينا نظر شخصي من هستش و قصد تحميل نظرم به بقيه رو ندارم. هر كسي نظر خودشو داره و من دوست دارم يه فرد غرب زده باشم!
به اميد موفقيت همه

 
به نظر من همه چی برمیگرده به تجربه فرد تو زندگیش وجامعه و همچنین توقعی که اون فرد از خودش و از زندگیش و از جامعه و...داره ! 
مثلا من با توجه به مسائل درسی و کاری و...یکم زده شدم از اینچیزا و دوست دارم تو محیط جدیدتر وبهتر این مسائل رو تجربه کنم ...واسه همین تلاش میکنم که یه جای که اهدافم محقق میشه برم ...درواقع من از خودم و از جامعه ام و زندگیم توقع دارم ...توقع دارم که تا آخر عمر با آرامش زندگی کنم و به اهدافم برسم....خب درکنار این موضوع من دوستی دارم با شرایط مشابه من و تجربیات کم و بیش مشابه از درس و کار اما خب کشته مرده ی ایران زندگی کردنه، میگه خسته شدم از این شرایط اما توقع زیادی هم از درس و کار و جامعه ندارم...کنار میام ...زندگی اینه دیگه !!!! 
خب این نشون میده توقع اون فرد از خودش و زندگیش و جامعه چقد پائین تر از توقعات منه! البته نه میشه گفت اون کار درسته میکنه نه میشه گفت من تصمیم درستی گرفتم صد در صد ! امااااااااااااا خب هرکس افکارو عقاید و تصمیمات خودشو داره و منحصر به خودشه Smile

ایشالله همه درکنار هم و با کمک هم در آرامش زندگی کنند هرجا که هستند Smile



RE: چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟! - atefeh_J - 02-02-2014

(30-01-2014, 12:56 PM)'mahnaz103' نوشته:
به نظر من همه چی برمیگرده به تجربه فرد تو زندگیش وجامعه و همچنین توقعی که اون فرد از خودش و از زندگیش و از جامعه و...داره ! 
مثلا من با توجه به مسائل درسی و کاری و...یکم زده شدم از اینچیزا و دوست دارم تو محیط جدیدتر وبهتر این مسائل رو تجربه کنم ...واسه همین تلاش میکنم که یه جای که اهدافم محقق میشه برم ...درواقع من از خودم و از جامعه ام و زندگیم توقع دارم ...توقع دارم که تا آخر عمر با آرامش زندگی کنم و به اهدافم برسم....خب درکنار این موضوع من دوستی دارم با شرایط مشابه من و تجربیات کم و بیش مشابه از درس و کار اما خب کشته مرده ی ایران زندگی کردنه، میگه خسته شدم از این شرایط اما توقع زیادی هم از درس و کار و جامعه ندارم...کنار میام ...زندگی اینه دیگه !!!! 
خب این نشون میده توقع اون فرد از خودش و زندگیش و جامعه چقد پائین تر از توقعات منه! البته نه میشه گفت اون کار درسته میکنه نه میشه گفت من تصمیم درستی گرفتم صد در صد ! امااااااااااااا خب هرکس افکارو عقاید و تصمیمات خودشو داره و منحصر به خودشه Smile
ایشالله همه درکنار هم و با کمک هم در آرامش زندگی کنند هرجا که هستند Smile
 
من هم خیلی نظرم به شما شبیه است،من تو این چند وقت خیلی روی خودم کار کردم که بتونم توقعم را پایین بیارم اما واقعا نمیشه و مهم اینه که نمی خوام پایین بیارم سطح توقعم را. من یک سازمان دولتی که یک زمانی آرزوش را داشتم واردش بشم (اصلا به این هدف گرایش ارشدم را انتخاب کردم) بصورت پاره وقت کار کردم و واقعا دیدم چقدر اوضاع قشنگه!!! جالبه که تمام اساتیدی که باهاشون کار میکنم همه میگن فقط به فکر رفتن باش . خب تصمیم به پذیرش و رفتن بخصوص برای خانم ها کار آسانی نیست. ولی وقتی شرایط را نگاه می کنی و می بینی به هیچ کدام از هدفات نمی رسی (شایدم البته هدفهای خیلی بزرگی باشن) چاره ای نیست که به فکر رفتن باشی.