آکادمیا کافه
برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - نسخه قابل چاپ

+- آکادمیا کافه (https://www.academiacafe.com/pf)
+-- انجمن: گفتگوی خودمانی کاربران (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: گفتگوی خودمانی (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- موضوع: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور (/Thread-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - mahnaz103 - 12-08-2014

منم با سام گرامی موافقم 
اکثر خانواده ها اول بسمه الله میگن نه! خب حق هم دارن. غربته ، دوری، وابستگی هر دو طرف! 
اما خانواده ها با دیدن تلاش بچه شون و دیدن وشنیدن موفقیت دوستان و عدم موفقیت خیلی از جوونا در داخل کشور، کم کم رضایت میدن و در اواخر کار که داره همه چی جور میشه که دیگه خودشون تازه میگن کی میری Big Grin

برای دوستای من اتفاق افتاده همین مسئله. برای خودمم مخالفت ها اول زیاد بود، خب صرف دختر بودن هم یه مشکلات خاصی رو بر اساس فرهنگمون و ... ایجاد میکنه! اما خانواده ی خود من بعد از یکسال که از تصمیم من میگذره بیشتر راغب شدن و مدام میپرسن مثلا زبانت رو چیکار کردی و...! فقط گاهی هم میگن خب تو بری هم دل خودت تنگ میشه هم دل ما! اونوقته که من میام تمام راه های ارتباطی موجود رو شرح میدم تا بدونن چقد دنیا کوچیک شده Big Grin تا اسکایپ هست تا وایبر هست و... دیگه دوری ها مثل قدیم عذاب آور نیست . 
من خودم تجربه 5 سال دوری از خانواده رو دارم و این مسئله هم تا حدودی تاثیر مثبت رو خودم و خانواده ام داشته. دوستانی که در شهرهای دیگه تحصیل کردن میتونن از این طریق بیشتر نظر خانواده رو جلب کنند و بگن خب ما تجربه دوری هم داشتیم و دیدید که فلانه و نتیجه خوب میشه و....

به امید موفقیت همه دوستان Smile و البته رضایت همه ی خانواده های گرامی Smile Wink


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - elahe - 12-08-2014

(12-08-2014, 08:29 PM)'mahnaz103' نوشته: منم با سام گرامی موافقم 
اکثر خانواده ها اول بسمه الله میگن نه! خب حق هم دارن. غربته ، دوری، وابستگی هر دو طرف! 
اما خانواده ها با دیدن تلاش بچه شون و دیدن وشنیدن موفقیت دوستان و عدم موفقیت خیلی از جوونا در داخل کشور، کم کم رضایت میدن و در اواخر کار که داره همه چی جور میشه که دیگه خودشون تازه میگن کی میری Big Grin
برای دوستای من اتفاق افتاده همین مسئله. برای خودمم مخالفت ها اول زیاد بود، خب صرف دختر بودن هم یه مشکلات خاصی رو بر اساس فرهنگمون و ... ایجاد میکنه! اما خانواده ی خود من بعد از یکسال که از تصمیم من میگذره بیشتر راغب شدن و مدام میپرسن مثلا زبانت رو چیکار کردی و...! فقط گاهی هم میگن خب تو بری هم دل خودت تنگ میشه هم دل ما! اونوقته که من میام تمام راه های ارتباطی موجود رو شرح میدم تا بدونن چقد دنیا کوچیک شده Big Grin تا اسکایپ هست تا وایبر هست و... دیگه دوری ها مثل قدیم عذاب آور نیست . 
من خودم تجربه 5 سال دوری از خانواده رو دارم و این مسئله هم تا حدودی تاثیر مثبت رو خودم و خانواده ام داشته. دوستانی که در شهرهای دیگه تحصیل کردن میتونن از این طریق بیشتر نظر خانواده رو جلب کنند و بگن خب ما تجربه دوری هم داشتیم و دیدید که فلانه و نتیجه خوب میشه و....
به امید موفقیت همه دوستان Smile و البته رضایت همه ی خانواده های گرامی Smile Wink

 
همه پدر مادرشون رو با اسکایپ توجیه میکننSmile))



RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - brusa1994 - 12-08-2014

خانواده من مایل هستند که هیچ تازه گفتن اگه فاند نگرفتی ما پشتت هستیم،مادرم اوایل خیلی ریلکس بود اما تازگیا که دیده واسه زبان شروع کردم به صورت جدی ، همش میپرسه بری دلت تنگ نمیشه واسه ما؟بعد خودش میگه اینترنتی میبینمت[img]images/smilies/biggrin.gif[/img]
منم با دلایل زیادی توجیش میکنم که اینجا آینده ای ندارم،پدرم کلا کاری نداره میگی هرطور خودت صلاح میدونی،اما به نظرم سعی کنید با دلیل منطقی براشون توضیح بدید که چرا میخاید اقدام کنید اگ دختر دختر هستید فک کنم پدر خانواده به این سادگیا راضی نشه اونم نگران شماست باز باید اینقدر دلیل بیارید که راضی شه(مخصوصا از لحاظ امنیتتون در کشوری که قصد دارید برید).


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - sepinaz - 13-08-2014

خانواده من وقتی خواهرم ازدواج کرد و دیدن همچین راختم نیست متاهل بشی بعد بری خارج کوتاه اومدن
آخه بابام به آبجیم اون موقع اولتیناتوم دادکه باید شوهر کنی بعد با اون بری
الان با 20 میلیون اجاره خونه و ماهی 700 و زن وشهر که کارشون از صبح تا شی سگ دو زدنه
دیگه کی میتونه بره؟؟؟
البته خودمونیم
خودشونم تنبلی کردن
الان دیگه کاری به کار من که مجرد برم یا متاعل ندارن


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - saaaaam - 13-08-2014

(13-08-2014, 01:21 AM)'sepinaz' نوشته: خانواده من وقتی خواهرم ازدواج کرد و دیدن همچین راحتم نیست متاهل بشی بعد بری خارج کوتاه اومدن
آخه بابام به آبجیم اون موقع اولتیناتوم دادکه باید شوهر کنی بعد با اون بری
الان با 20 میلیون اجاره خونه و ماهی 700 و زن و شوهر که کارشون از صبح تا شب سگ دو زدنه
دیگه کی میتونه بره؟؟؟
البته خودمونیم
خودشونم تنبلی کردن
الان دیگه کاری به کار من که مجرد برم یا متاعل ندارن
 
متاسفانه مشکلات اقتصادی و مالی یک عامل بسیار جدی . مانع بسیار بزرگی برای ازدواج هست
البته در خارج از کشور هم این مسئله وجود دارد ولی چون بخش عمده ای از مردم یک سطح زندگی دارند بچشم نمی اید
من هم خانواده ام این موضوع را کاملا می دانند و خوشبختانه دیگه کمتر بهانه گیری می کنند. اطلاع دارم که دوستانی در اروپا با همسرشان در یک اتاق در خانه ای اشتراکی زندگی شادی را با هم شروع کردند 
بنظر من سطح توقع بسیار بالایی که در بین خانواده ها در ایران هست باعث بروز اینهمه مشکل در زندگی جوان ها شده! 
مطرح کردن این مباحث بین خانواده ها بنظرم تا حد زیادی موانع ادامه تحصیل در خارج از کشور را کاهش می دهد



RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - sepinaz - 14-08-2014

(13-08-2014, 11:34 AM)'saaaaam' نوشته:
متاسفانه مشکلات اقتصادی و مالی یک عامل بسیار جدی . مانع بسیار بزرگی برای ازدواج هست
البته در خارج از کشور هم این مسئله وجود دارد ولی چون بخش عمده ای از مردم یک سطح زندگی دارند بچشم نمی اید
من هم خانواده ام این موضوع را کاملا می دانند و خوشبختانه دیگه کمتر بهانه گیری می کنند. اطلاع دارم که دوستانی در اروپا با همسرشان در یک اتاق در خانه ای اشتراکی زندگی شادی را با هم شروع کردند 
بنظر من سطح توقع بسیار بالایی که در بین خانواده ها در ایران هست باعث بروز اینهمه مشکل در زندگی جوان ها شده! 
مطرح کردن این مباحث بین خانواده ها بنظرم تا حد زیادی موانع ادامه تحصیل در خارج از کشور را کاهش می دهد

 
من چندان نمیخوام رو این بحث زوم کنم ولی دو مورد هس که به سطح توقع خانواده ها ربطی نداره
1- دو تا جوون که اردواج میکنن فکر میکنن حتما باید خونه با امکانات لوکس و نزدیک دانشگاه اجرا کنن که البته در مورد ازدواج خواهر من داماد خودش هم چندان تمایلی به ادامه تحصیل دکترا نداشت
2- آقایان دانشجو که قصد ادامه تحصیل تو خارج از کشور رو دارن هم چندان تمایل به ازدواج با خانمی با شرایط هودشون قبل از اپلای ندارن که یکی از دلایلش خوشی های زندگی در هارج از کشور هس که فکر میکنن ازدواج دست و بالشون رو از این نظر می بنده
البته باز صاحبنظران بیشتر میدونن
به هر حال این مسئله سخت بودن شرایط ازدواج کاملا راه رو برای من یکی آسون تر کرده
و کسی از من انتظار ازدواج و بعد اپلای رو نداره
 



RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - eastival - 26-09-2014

من تازه ترم 5 لیسانسم
برا دکترا نقشه کشیدم که برم
از همین الان یه حرف کوچولو میزنم تا یه هفته داستان داریم.... خدا به خیر کنه!
دختر بودنم عالمی داره والا Sad


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - sepinaz - 01-10-2014

(26-09-2014, 05:38 PM)'eastival' نوشته: من تازه ترم 5 لیسانسم
برا دکترا نقشه کشیدم که برم
از همین الان یه حرف کوچولو میزنم تا یه هفته داستان داریم.... خدا به خیر کنه!
دختر بودنم عالمی داره والا Sad

 
شما تلاش رو شروع کن
تلاشت رو که ببینن
کوتاه میان



RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - نگین میرخسروی - 11-10-2014

سلام
من 3 ترم دیگه لیسانسم رو میگیرم
از الان هم افتادم دنبال کارام که از اینجا برم با فاند فرانسه یا کانادا پدر من کسی هست که خودش مشکلی نداره با این مساله و اتفاقا قبلنا هم بدش نمیومد بره کانادا ... اما مادر من زیاد از زندگی خارج از کشور خوشش نمیاد ... جالبه همه بچه ها اینجا میگید تلاشتو ببینن کنار میان با رفتنت  !!![img]images/smilies/rolleyes.gif[/img] من نمیدونم چرا با اینکه خودشون تعریف منو میکنن جلوی بقیه و میبینن که چه جوری پی درس و کارامو گرفتم گاهی اوقات غیر مستقیم سنگ میندازن جلوی پام با این وجود میگن نه اوکیه برو ما مشکلی نداریم درکشون نمیکنم [img]images/smilies/huh.gif[/img] 
من وقتی میگم بیاید جمع کنیم و بریم همه با هم به خاطر مامانم داستان میشه و مانعی هست برای رفتنمون وقتیم میگم شما نمیاید من برم شما هم پشت من بیاید ... مامانم جلوم میگه نه باشه برو کلی اوکی میده ... بعد بابام میگه مادرت به تو نمیگه به من گفته : نگین اگه بره دیگه نمیاد ... ما این همه زحمت کشیدیم ... حالا بذاره بره ....
من هم دارم زحمت میکشم واسه معدل و درسم و زبانم هم شرایطم پیچیدست
اینو میدونم که همه پدر و مادرا آرزوشون خوشبختیه بچه هاشونه .. اینکه تشکیل خانواده بدن ... کنارشون باشن ... با این وجود که بعد از تحصیلم امکانات اینو دارم شرکت بزنم خانوادم کمکم میکنن... دلم نمیخواد خانوادمو رها کنم ... اما من اینجا احساس خوشبختی نمیکنم ... از طرفی ما 2 تا بچه هستیم  و اگر اونها اراده کنن میتونیم با هم بریم ...

از طرفی من آدمی هستم که با اکثریت اخلاق هم کلاسی های دانشگاهیم اوکی ام یعنی اینجور نیستم با یکی گرم بگیرم با اون یکی نه با همه میگم میخندم "اما" خوشم نمیاد با دوستای صمیمیم حتی هی برم خونشون یا اون بیاد ترجیح میدم زنگ بزنم یا بیرون بریم کافی شاپی چیزی ... بعد مامانم میگه تو اجتماعی نیستی ; گاهی اوقاتم میگه تو خودخواهی فقط خودتو میبینی البته تا حدی بهش حق میدم آره من یکمی هم خودخواهم اول خودمو میبینم بعد دیگران و ... برای همینه که پدرم میگه من تو رو میشناسم تو بری دیگه رفتی اونجا جذابیتاش انقدر زیاد هست که تو دیگه از ما یادت نیاد من هی میگم بابا من ذهنم اینه برم دلم میخواد شما ها هم بیاید پیشم بمونیم اونجا حتی میگم پدر من اگه رفتم سال اول تو بیا پیش من بعد مامان اینا بیان استقبال میکنه!!!![img]images/smilies/huh.gif[/img]
جالبیش اینه بابای من با همه اینایی که گفتم منو تشویقم میکنه که نه نمره زبانت چی ؟ فلان چی ؟ ... اینم میدونم ته قلبش میخواد اینجا باشم اما مرده دیگه به روی خودش نمیاره من میدونم پشت نقاب صورتش چه روحیه لطیفی داره !!![img]images/smilies/cry.gif[/img]
اما رفتارای احتماعی من دلیلی بر مساله خارج رفتن من نمیشه چی کار کنم که نمیتونم "بگم" مامان دوستت دارم یا بابا دوستت دارم  مستقیم این یعنی بی عاطفه ام ؟؟؟؟ یعنی برم یادم نمیاد ازشون ؟؟؟ ....[img]images/smilies/sad.gif[/img]


الان جای من بودید چیکار میکردید ؟؟؟؟ 
 


RE: برخورد خانواده ها با فکر رفتن شما به خارج از کشور - hasti.k - 10-11-2014

(11-10-2014, 02:24 PM)'نگین میرخسروی' نوشته: سلام
من 3 ترم دیگه لیسانسم رو میگیرم
از الان هم افتادم دنبال کارام که از اینجا برم با فاند فرانسه یا کانادا پدر من کسی هست که خودش مشکلی نداره با این مساله و اتفاقا قبلنا هم بدش نمیومد بره کانادا ... اما مادر من زیاد از زندگی خارج از کشور خوشش نمیاد ... جالبه همه بچه ها اینجا میگید تلاشتو ببینن کنار میان با رفتنت  !!![img]images/smilies/rolleyes.gif[/img] من نمیدونم چرا با اینکه خودشون تعریف منو میکنن جلوی بقیه و میبینن که چه جوری پی درس و کارامو گرفتم گاهی اوقات غیر مستقیم سنگ میندازن جلوی پام با این وجود میگن نه اوکیه برو ما مشکلی نداریم درکشون نمیکنم [img]images/smilies/huh.gif[/img] 
من وقتی میگم بیاید جمع کنیم و بریم همه با هم به خاطر مامانم داستان میشه و مانعی هست برای رفتنمون وقتیم میگم شما نمیاید من برم شما هم پشت من بیاید ... مامانم جلوم میگه نه باشه برو کلی اوکی میده ... بعد بابام میگه مادرت به تو نمیگه به من گفته : نگین اگه بره دیگه نمیاد ... ما این همه زحمت کشیدیم ... حالا بذاره بره ....
من هم دارم زحمت میکشم واسه معدل و درسم و زبانم هم شرایطم پیچیدست
اینو میدونم که همه پدر و مادرا آرزوشون خوشبختیه بچه هاشونه .. اینکه تشکیل خانواده بدن ... کنارشون باشن ... با این وجود که بعد از تحصیلم امکانات اینو دارم شرکت بزنم خانوادم کمکم میکنن... دلم نمیخواد خانوادمو رها کنم ... اما من اینجا احساس خوشبختی نمیکنم ... از طرفی ما 2 تا بچه هستیم  و اگر اونها اراده کنن میتونیم با هم بریم ...
از طرفی من آدمی هستم که با اکثریت اخلاق هم کلاسی های دانشگاهیم اوکی ام یعنی اینجور نیستم با یکی گرم بگیرم با اون یکی نه با همه میگم میخندم "اما" خوشم نمیاد با دوستای صمیمیم حتی هی برم خونشون یا اون بیاد ترجیح میدم زنگ بزنم یا بیرون بریم کافی شاپی چیزی ... بعد مامانم میگه تو اجتماعی نیستی ; گاهی اوقاتم میگه تو خودخواهی فقط خودتو میبینی البته تا حدی بهش حق میدم آره من یکمی هم خودخواهم اول خودمو میبینم بعد دیگران و ... برای همینه که پدرم میگه من تو رو میشناسم تو بری دیگه رفتی اونجا جذابیتاش انقدر زیاد هست که تو دیگه از ما یادت نیاد من هی میگم بابا من ذهنم اینه برم دلم میخواد شما ها هم بیاید پیشم بمونیم اونجا حتی میگم پدر من اگه رفتم سال اول تو بیا پیش من بعد مامان اینا بیان استقبال میکنه!!!![img]images/smilies/huh.gif[/img]
جالبیش اینه بابای من با همه اینایی که گفتم منو تشویقم میکنه که نه نمره زبانت چی ؟ فلان چی ؟ ... اینم میدونم ته قلبش میخواد اینجا باشم اما مرده دیگه به روی خودش نمیاره من میدونم پشت نقاب صورتش چه روحیه لطیفی داره !!![img]images/smilies/cry.gif[/img]
اما رفتارای احتماعی من دلیلی بر مساله خارج رفتن من نمیشه چی کار کنم که نمیتونم "بگم" مامان دوستت دارم یا بابا دوستت دارم  مستقیم این یعنی بی عاطفه ام ؟؟؟؟ یعنی برم یادم نمیاد ازشون ؟؟؟ ....[img]images/smilies/sad.gif[/img]
الان جای من بودید چیکار میکردید ؟؟؟؟ 

 
من هم همین مشکلات رو در منزل دارم ولی براشون هدفم رو از زندگی و آینده درسی و شغلی شرح دادم با مخالفت ها و سکوت هایی که دارن من کار خودمو میکنم و سعی میکنم رزومه خوبی ارائه بدم.شاید بعداز رفتن اوایل زیاد دلتنگی کنن ولی وقتی ببینن اونجا آرامش داری و زندگیت بهتره خوشحال میشن.چون اونا خوشبختی و لبخند تورو میخوان.من اینکارهارو با تجربه فهمیدم.آشنایان هم همچین قضایایی رو موقع تصمیم و 1سال بعداز رفتن داشتن اما حالا 10سال اونجا هستن و خانواده هم فوق العاده از کاری که براش کردن راضی هستن.
زیاد به احساساتشون سخت نگیر درست میشه خودشون آروم میشن.[img]images/smilies/wink.gif[/img]