17-12-2016, 09:35 AM
اینم داستان من
من دانش اموز خیلی درسخونی بودم تا سوم دبیرستان اما یهو جا زدم افتادم ب روغن سوزی اما پارسال که اولین سال پشت کنکورم بود روزی ۱۴ ساعت خوندم دم کنکور از استرس به این فکر افتادم که از ایران برم بابام قول داد اگه قبول نشم میرم برا همین وقتی اخرین بار رفتم فرانسه و اسپانیا بیشتر دقت کردم دیدم بابا مردم اینجا زندگی میکنننن اینا تو بهشتن منم به. فکر افتادم دیدم مادر پدرم ک دکترن اینجا به جایی نرسیدن فقد الکی اسم دارن به مامانم پیشنهاد دادم چند ماه رو مخشون پاتیناژ رفتم تا یزره قبول کردن که با هم بریم که ما هم زندگی کنیم انید وارم درست راهو برم
من دانش اموز خیلی درسخونی بودم تا سوم دبیرستان اما یهو جا زدم افتادم ب روغن سوزی اما پارسال که اولین سال پشت کنکورم بود روزی ۱۴ ساعت خوندم دم کنکور از استرس به این فکر افتادم که از ایران برم بابام قول داد اگه قبول نشم میرم برا همین وقتی اخرین بار رفتم فرانسه و اسپانیا بیشتر دقت کردم دیدم بابا مردم اینجا زندگی میکنننن اینا تو بهشتن منم به. فکر افتادم دیدم مادر پدرم ک دکترن اینجا به جایی نرسیدن فقد الکی اسم دارن به مامانم پیشنهاد دادم چند ماه رو مخشون پاتیناژ رفتم تا یزره قبول کردن که با هم بریم که ما هم زندگی کنیم انید وارم درست راهو برم