06-01-2014, 09:11 AM
دست و پاتون بسته است بال هاتون که بسته نیست! ولی خب جدای از شوخی، ببینید این خوبه که انسان افق دیدش گسترده باشه و بزرگ فکر کنه چون باعث حرکت رو به جلو میشه ولی از سوی دیگه گاهی ایده آل گرایی و کمال گرایی محض هم می تونه باعث بشه انسان خیلی از موقعیت های پیش روی خودش رو نبینه و از اونها استفاده نکنه. من دوستان زیادی رو در دانشگاه داشتم که می تونستند در همان سال های ابتدایی در رتبه های حدود 100 تا 300 که واقعا دانشگاه های عالی هستند پذیرش بگیرند ولی انقدر روی 8-7 دانشگاه برتر دنیا وقت و هزینه گذاشتند که یک سری شون اصلا بی خیال پذیرش گرفتن شدند و در نهایت در یک جایی مشغول کار شدند و یک سریشون هم بعد از 7-6 سال دوندگی دیگه راضی شده بودند از فلان دانشگاه فلان کشور 10 هزار نفری هم که شده پذیرش بگیرند و فقط «بروند». خب این به نظر من اصلا خوب نیست و اتلاف استعداد و فرصت هاست.
در اینجا دو نکته هست. اول اینکه باید امکانات و شرایط اولیه رو هم در نظر گرفت. مثلا برای یک چوپان بیسوادی که تا 50-40 سالگی بیسواد بوده همین که در اون سن همت کرده و سواد خوندن و نوشتن رو یاد بگیره مثل گرفتن یک مدرک کارشناسی ارزش داره و هم برای خودش و هم برای دیگران می بایست تحسین برانگیز باشه و به هیچ عنوان اون رو دست آورد کوچگی تلقی نکنه. خیلی از افرادی هم که در ایران دنبال گرفتن پذیرش از هاروارد و پرینستون هستند تازه در دوران کارشناسی یا ارشد متوجه این موضوع شدند و طبیعیه که باید کلی وقت رو صرف کنند که باعث میشه خیلی از فرصت های دیگه از دست بروند. اینها هم اگر بتونند از 1000 دانشگاه برتر -- حالا بسته به معدل و توانمندی هاشون کمی بالاتر یا پایین تر -- پذیرش بگیرند در جای خودش خیلی ارزشمنده و نباید وسواس و سخت گیری بیش از حد به خرج داد.
جدای از شرایط اولیه ای که اشاره کردم گاهی باعث میشه دستیابی به یک سری چیزها معقول و عملی نباشه، نکته دوم هم امکاناتی هست که فرصت های دست پایین تر برای ما فراهم می کنند. یعنی گاهی اون موقعیت میانی مثل سکوی پروازی میشه که در آینده دستیابی به هدف اولیه (یا یک چیزی معادل اون) رو برای فرد عملی می کنه. مثلا یکی از دوستان من برای ارشد به یک دانشگاه متوسط کانادا رفتند و بعد برای دکترا به یک دانشگاه خوب آمریکا و بعد هم در همان دانشگاه استاد شدند. منتهی در این مسیر هم واقعا تلاش کردند. به احتمال خیلی زیاد اگر ایشان از همان ابتدا تمام وقت و انرژی خودشون رو روی اون دانشگاه خوب آمریکا می گذاشتند نمی تونستند به اینجایی که الان هستند برسند و اون دانشگاه متوسط کانادایی سکوی پرتاب ایشون شد. حتی اگر ایشون نمی تونستند به اون دانشگاه آمریکایی هم بروند و فقط مدرک دانشگاه کانادایی رو بگیرند در مقایسه با اون دوستی که بعد از 7-6 سال به دانشگاه های بورکینافاسو هم راضی شده بودند بهتر از فرصت ها و توانمندی هاشون استفاده کرده بودند.
در مجموع حرف من این هست که شما تا جایی که می تونید بلندپروازی کنید و ذهنتون رو به سمت افق های دور سوق بدین ولی وقتی فرصتی خودش رو نشون داد اون رو از دست ندهید چرا که می تونه در آینده سکوی پرواز شما برای هدف اولیه بشه و اگر هم نشه خودش ارزشمند هست. سعی کنید بهترین نمره زبان و جی آر ای و مقاله ای که می تونید رو به دست بیارین ولی برای طیف وسیعی از دانشگاه ها که حتی تا 500 هم به نظر من خیلی خوب هست وقت بگذارید و در هر کدوم که پذیرش بهتری گرفتید همون رو بگیرید و برای پله بعدی دوباره انرژی جمع کنید.
بسیاری از نگرانی ها و رنج های بشر ریشه در خواسته های دست نیافتنی او و ساخته دست خودش هستند. نیازهای بشر محدود و قابل پاسخگویی هستند ولی خواسته هایش نامحدودند و لزوما قابل ارضا شدن نیستند.
در اینجا دو نکته هست. اول اینکه باید امکانات و شرایط اولیه رو هم در نظر گرفت. مثلا برای یک چوپان بیسوادی که تا 50-40 سالگی بیسواد بوده همین که در اون سن همت کرده و سواد خوندن و نوشتن رو یاد بگیره مثل گرفتن یک مدرک کارشناسی ارزش داره و هم برای خودش و هم برای دیگران می بایست تحسین برانگیز باشه و به هیچ عنوان اون رو دست آورد کوچگی تلقی نکنه. خیلی از افرادی هم که در ایران دنبال گرفتن پذیرش از هاروارد و پرینستون هستند تازه در دوران کارشناسی یا ارشد متوجه این موضوع شدند و طبیعیه که باید کلی وقت رو صرف کنند که باعث میشه خیلی از فرصت های دیگه از دست بروند. اینها هم اگر بتونند از 1000 دانشگاه برتر -- حالا بسته به معدل و توانمندی هاشون کمی بالاتر یا پایین تر -- پذیرش بگیرند در جای خودش خیلی ارزشمنده و نباید وسواس و سخت گیری بیش از حد به خرج داد.
جدای از شرایط اولیه ای که اشاره کردم گاهی باعث میشه دستیابی به یک سری چیزها معقول و عملی نباشه، نکته دوم هم امکاناتی هست که فرصت های دست پایین تر برای ما فراهم می کنند. یعنی گاهی اون موقعیت میانی مثل سکوی پروازی میشه که در آینده دستیابی به هدف اولیه (یا یک چیزی معادل اون) رو برای فرد عملی می کنه. مثلا یکی از دوستان من برای ارشد به یک دانشگاه متوسط کانادا رفتند و بعد برای دکترا به یک دانشگاه خوب آمریکا و بعد هم در همان دانشگاه استاد شدند. منتهی در این مسیر هم واقعا تلاش کردند. به احتمال خیلی زیاد اگر ایشان از همان ابتدا تمام وقت و انرژی خودشون رو روی اون دانشگاه خوب آمریکا می گذاشتند نمی تونستند به اینجایی که الان هستند برسند و اون دانشگاه متوسط کانادایی سکوی پرتاب ایشون شد. حتی اگر ایشون نمی تونستند به اون دانشگاه آمریکایی هم بروند و فقط مدرک دانشگاه کانادایی رو بگیرند در مقایسه با اون دوستی که بعد از 7-6 سال به دانشگاه های بورکینافاسو هم راضی شده بودند بهتر از فرصت ها و توانمندی هاشون استفاده کرده بودند.
در مجموع حرف من این هست که شما تا جایی که می تونید بلندپروازی کنید و ذهنتون رو به سمت افق های دور سوق بدین ولی وقتی فرصتی خودش رو نشون داد اون رو از دست ندهید چرا که می تونه در آینده سکوی پرواز شما برای هدف اولیه بشه و اگر هم نشه خودش ارزشمند هست. سعی کنید بهترین نمره زبان و جی آر ای و مقاله ای که می تونید رو به دست بیارین ولی برای طیف وسیعی از دانشگاه ها که حتی تا 500 هم به نظر من خیلی خوب هست وقت بگذارید و در هر کدوم که پذیرش بهتری گرفتید همون رو بگیرید و برای پله بعدی دوباره انرژی جمع کنید.
بسیاری از نگرانی ها و رنج های بشر ریشه در خواسته های دست نیافتنی او و ساخته دست خودش هستند. نیازهای بشر محدود و قابل پاسخگویی هستند ولی خواسته هایش نامحدودند و لزوما قابل ارضا شدن نیستند.
(06-01-2014, 01:04 AM)'nanock' نوشته:.... از اینکه استادم نمیتونه راهنماییم کنه خسته شدم.... از اینکه دست و پام بسته اس ولی باید پرواز کنم خسته ام نمیدونم چی کار باید بکنم... ولی ناامید نیستم... یه راه طولانی به نظرم میرسه که میخوام بگم و نظرتون رو بدونم...
1- نظرم اینه که میخوام برم سربازی و تو این مدت یه برنامه ای دارم و اونو پیاده بکنم...بعدش میخوام دوباره ارشد بخونم تهران یا شریف.... بعد بهشون (پرینستون) ثابت کنم که من هم همونم.....نظرتون چیه؟
2- البته یه راه هم دارم اونم اینه که به قول شما ایده باارزشی از خودم نشون بدم و بگم بیا اینم از من!!!
ممنون
ای دگرگون کننده ی دل ها و چشم ها / ای گرداننده ی روزها و شب ها / ای تغییر دهنده ی روزگار و انسان ها / حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
.We are all visitors to this time, this place. We are just passing through. Our purpose here is to observe, to learn, to grow, to love... and then we return home
Aboriginal Proverb -