16-03-2014, 07:20 PM
دوستای عزیز درکتون میکنم.اصلا مگه کسی هست که وقتی میخواد بره خارج به خانواده فکر نکنه.ولی با دور هم بودن مشکل ما حل نمیشه.فقط وقت رو از دست میدیم و با بالا رفتن سنمون شانس ویزا ی تحصیلی گرفتن پایین میاد همینطور کمک هزینه های آلمان را هم از دست میدیم که واسه لیسانس گرفتن در آلمان تا 30 سالگی و واسه فوق در آلمان تا 35 سالگی هست.دوتا از دوستای من 10 سال پیش پذیرش گرفتن یکی از آلمان یکی از آمریکا و نرفتن.درسته که اینجا پیش خانواده هستند اما به نظر من شانس بزرگی رو از دست دادن.مورد ازدواج مناسبی هم براشون پیش نیومد.البته من شخصا آدمی نیستم همه چیزو تو ازدواج ببینم ولی تو ایران اینکه پشتیبانی نداشته باشی و خودت هم به جایی نرسی که بدونی دوران پیری خوبی داری میشه 2 تا امتیاز منفی.
اصلا من فردا به بچم بگم بچه جون برو درس بخون نمیگه به من این همه تو خوندی به کجا رسیدی که من بخونم.نمیگه اگه شاگرد اولی خوبه چرا وضع زندگیمون روبه راه نیست؟ همون حرفایی که ما به پدر مادرامون زدیم و فکر کردیم تقصیر اوناست.من اصلا با اصل قضیه نمیتونم کنار بیام.
در ضمن بله اون کارمند واقعا رفتارش ناشایست بود.اما بچه ها واقع گرا باشین و فکر نکنین الان کارمندای اونا همه چیز تمومن.واقعا تا اونجایی که من باهاشون روبرو شدم دقیقا همین اندازه اذیت شدم.چون عین روباتن.احساس ندارن.بیش از حد پابند قانونن.ملاحظه خارجی بودن شما رو نمیکنن تند تند حرف میزنن و موقع حرف زدن اگه چیزیو متوجه نشین و دوبار بپرسین جوری رفتار میکنن که انگار ما خنگیم بالاخره واسه اونا خارجی هستیم.ولی من تو این مدت تو ایران با کارمندان خوب هم مواجه شدم.حداقل احساس دارن.تازه ما قلقشونو میدونیم با دوتا قوربونت برم میتونیم کارارو راه بندازیم.بچه ها من نمیخوام نگرانتون کنم ولی اینا تجربه های شخصیمه.گفتم که اگه دیدین شوکه نشین. اینجا همسایه احساس داره ملاحظه میکنه چیزی نمیگه.کارفرما احساس داره میگه طرف رو از نون خوردن نندازم.اروپاییها معنی درد و دل رو نمیفهمن.فکر میکنن دارین پشت طرف حرف میزنین.به هیچ وجه باهاشون درد دل نکنین باهاتون رفتار بدی میکنن که حالتون بدتر میشه.به این میگن اختلاف فرهنگ.اما آدمهای خوبشون هم واقعا خوبن.
اما در مورد دوستان تو اروپا دوستایی پیدا میکنین که واقعا بی ریان و از دوستیهاتون لذت میبرین.نگران تنها موندن نباشین.چون از شرقیا خوششون میاد و درموردشون کنجکاوند چون همونطور که گفتم خودشون بی احساسن.مثل قطبهای منفی که همو دفع میکنن.
اصلا من فردا به بچم بگم بچه جون برو درس بخون نمیگه به من این همه تو خوندی به کجا رسیدی که من بخونم.نمیگه اگه شاگرد اولی خوبه چرا وضع زندگیمون روبه راه نیست؟ همون حرفایی که ما به پدر مادرامون زدیم و فکر کردیم تقصیر اوناست.من اصلا با اصل قضیه نمیتونم کنار بیام.
در ضمن بله اون کارمند واقعا رفتارش ناشایست بود.اما بچه ها واقع گرا باشین و فکر نکنین الان کارمندای اونا همه چیز تمومن.واقعا تا اونجایی که من باهاشون روبرو شدم دقیقا همین اندازه اذیت شدم.چون عین روباتن.احساس ندارن.بیش از حد پابند قانونن.ملاحظه خارجی بودن شما رو نمیکنن تند تند حرف میزنن و موقع حرف زدن اگه چیزیو متوجه نشین و دوبار بپرسین جوری رفتار میکنن که انگار ما خنگیم بالاخره واسه اونا خارجی هستیم.ولی من تو این مدت تو ایران با کارمندان خوب هم مواجه شدم.حداقل احساس دارن.تازه ما قلقشونو میدونیم با دوتا قوربونت برم میتونیم کارارو راه بندازیم.بچه ها من نمیخوام نگرانتون کنم ولی اینا تجربه های شخصیمه.گفتم که اگه دیدین شوکه نشین. اینجا همسایه احساس داره ملاحظه میکنه چیزی نمیگه.کارفرما احساس داره میگه طرف رو از نون خوردن نندازم.اروپاییها معنی درد و دل رو نمیفهمن.فکر میکنن دارین پشت طرف حرف میزنین.به هیچ وجه باهاشون درد دل نکنین باهاتون رفتار بدی میکنن که حالتون بدتر میشه.به این میگن اختلاف فرهنگ.اما آدمهای خوبشون هم واقعا خوبن.
اما در مورد دوستان تو اروپا دوستایی پیدا میکنین که واقعا بی ریان و از دوستیهاتون لذت میبرین.نگران تنها موندن نباشین.چون از شرقیا خوششون میاد و درموردشون کنجکاوند چون همونطور که گفتم خودشون بی احساسن.مثل قطبهای منفی که همو دفع میکنن.