02-04-2014, 10:32 AM
(02-04-2014, 12:31 AM)'immun' نوشته: من میخوام اپلای کنم پدرم راضین و مادرم ب هیچ وجه راضی نمیشه.
خواهرم 3 ماه هست رفتن کالیفرنا الان ک من تصمیم به رفتن گرفتم مادرم مانع شده و نمیذاره انگار اصلا آینده من واسش مهم نیست هر چی میگم اینجا آینده نیست شغل نیست امید نیست باز حرف خودشو میزنه ک فقط واسه تو نیست!
خواهش میکنم کمک کنید تا حدودی راضیش کنم
از پدرم نمیتونم کمک بخوام چون خواهرمو حمایت کرد و الان مادرم هیچ رقمه ب حرفش گوش نمیده
خواهرم هم فقط آیه یاس میخونه
خواهش میکنم هر راهی ب ذهنتون میرسه بگید
ببین دوست من تا اونجا که من متوجه شدم مشکل مامانت نیس. خواهرته که با حرفاش داره زده میکنه خانوادتونو. میدونم چند ماه اول یا شاید حتی سال اول سخت باشه اونم بخاطر تغییر محیط، فرهنگ جدید، زبان متفاوت و مهم تر از همه دوری از خانواده و ... اما این دلیل بر بد بودن اونجا نمیشه که. شما از یک شهر به شهر دیگه میری برای تحصیل دلت میگیره و ناراحتی حالا چه برسه به اینجا که کلا یه قاره دیگست. بشین با خواهرت صحبت کن جریان رو بهش توضیح بده و بگو: اینقد از اونور بد نگو منم میخوام مث تو بیام. حرفای تو روی مامان تاثیر میگذاره و نظرش کلا برگشته و هیچ رقمه حاضر به قبول کردن نیست تو خودت موقعیت اینجا رو که میدونی . حتی میتونی از خواهرت بخوای با مامانت وقتی نیستی صحبت کنه و کامل روشنشون کنه باور کن اینجوری بیشتر از اینکه خودت ساعت ها با مامانت بشینی صحبت کنی جواب میده و شاید نرم بشن اینطوری!
کار بعدی به نظرم بشین بابات صحبت کن. باباها کمتر از مامانا احساساتین. میدونم گفتی بابات راضیه. باز به بابات کامل جریانات رو توضیح بده و بگو اینجا نه بازار کارش خوبه نه دانشگاه سطح خیلی بالایی داره نسبت به آمریکا. و باز از اون بخواه که در زمانای خلوتشون با مامانت صحبت کنن! وقتی مامانت از زبون 2 نفر دیگه بشنوه مطمئنا آروم تر میشن و آخرش قبول میکنن!
کار بعدی به نظرم بشین بابات صحبت کن. باباها کمتر از مامانا احساساتین. میدونم گفتی بابات راضیه. باز به بابات کامل جریانات رو توضیح بده و بگو اینجا نه بازار کارش خوبه نه دانشگاه سطح خیلی بالایی داره نسبت به آمریکا. و باز از اون بخواه که در زمانای خلوتشون با مامانت صحبت کنن! وقتی مامانت از زبون 2 نفر دیگه بشنوه مطمئنا آروم تر میشن و آخرش قبول میکنن!