08-04-2014, 11:44 PM
(آخرین تغییر در ارسال: 08-04-2014, 11:47 PM توسط ahmadpashaei.)
مصاحبه اسکایپ برای ارشد مهندسی کنترل دانشگاه ساپینزای رم در ایتالیابا رنک 150-101 در QS: که 12:17 شروع شد. اینا دو نفربودن اولش. مصاحبه چند راند داشت:
راند اول: با ارتباط تصویری مشخصات من و دانشگاهم و ... پرسید و من تایید کردم بعد گفتن به دلیل مشکلات فنی و کمبود پهنای باند تصویر رو قطع کنیم. درباره اینکه چجوری اینجا رو پیدا کردی و .... پرسیدن.چقدر شناخت داری درباره دانشگاه و ایتالیا و ...؟
راند دوم: راجع به مدارک تحصیلی و رزومه من بود و زیادم طول کشید،حدود 10 دقیقه که راجع به نوع دانشگاهم که خصوصی/غیرانتفاعی هست یا عمومی و معدلم و .... پرسید.جالبه نمیدونستن کاردانی چیه که توضیح دادم. بعد شاید بیش از10 دقیقه دیگه فقط منو به مسلسل سوال بستن درباره اینکه چرا بین دیپلم و شروع کاردانیت اینهمه سال فاصله افتاد؟ من جواب میدادم ولی اون دوباره شروع کرد یعنی چی؟ کارت دقیقا چی بود؟باز توضیح دادم. ببینید من ...(ماجراهام).... اما همیشه این آرزو (بلد نبودم بگم عقده شده بود برام) با من بود و به محض اینکه تونستم بازم شروع به درس کردم اما دیگه وقفه نداشتم و میخوام همینطور تا دکترا ادامه بدم،من اصلا نمیدونستم باید چی بنویسم.مگه اشکالی داره؟! ... .که دیگه دست از سرم برداشتن ولی واقعا سر من درد اومد!
راند سوم: گفتن خوب شما الان دانشجوی ارشد هستین؟ آره؛ سپس از چند درس ارایه شده پرسید و جواب دادم.اینکه دیگه برای کدوم دانشگاه های ایتالیا اپلای کردم پرسیدن.همینطور گفتن دیگه کدوم کشور توسعه یافته ای مثلا فرانسه اپلای کردی؟ گفتم نه هیچی نمیدونم نمیخوام برم! چند سوال دیگه پرسیدن درباره اینکه چرا و چجوری رفتم ارشد؟گفتم هدفم این نبود ولی درسم خوب بود کنکور دادم (حالا باز کنکور یادم رفت نصفه گفتم!!) و رتبه خیلی خوبی آوردم و خواجه نصیر قبول شدم که دیگه کمی کلاس دانشگاه های ایران رو بالا بردم در نظرشون.گفتم کنکور ارشد در ایران یک ماراتن بزرگ هست[img]images/smilies/biggrin.gif[/img] که انکار میدونست گفتن بله میدونم!! جالب بود برام، انگار از دانشجوهای ایرانی اطلاعات گرفته بودن در سالهای قبل.
راند4: درباره تحقیقات و پروژه هام پرسید که یهو وسط حرفم برای پروژه ساختنی کاردانی پرید و رفت سراغ کارشناسی که درباره smart grid بود! کمی توضیح کلی دادم و دو تا سوال پرسید. صدا خوب نبود دوباره تماس گرفتن و نفر سومی اومد خودش رو معرفی کرد و اول چند سوال درباره دروس و رزومه پرسید و بعد اینم رفت سراغ پایان نامه لیسانس که گفت موضوع جالبیه اما تو چکار کردی،ایا بهینه سازی انجام دادی؟ گفتم نه من فقط ساختار رو کاملا معرفی کردم تا برای تحقیقات پیشرفته تحصیلات تکمیلی آماده باشم چون در لیسانس وقت و دانش کافی وجود نداره که فوری تایید کرد.بعد گفت توضیح بده و منم اینجا رو بی وقفه و با تسلط خوبی چند دقیقه حرف زدم و بازم نامرد سوال پیچم کرد؛ از cost functionها و الگوریتمهایی بهینه سازی کار شده و پیشنهادی من پشت هم سوال پرسید، و نهایتا رفت سراغ تحقیق دیگه ام (BMS=Battery Management System) که توضیح کوتاهی دادم و تمام شد.
راند 5: دوباره تماس تصویری شد و خودشون دوباره معرفی کردن با سمتهاشون که اصلا یادم نیست اسماشون ولی یکی مدیر گروه بود،و یکی دیگه هم استاد(نفر سوم رو ندیدم اصلا). درباره هزینه ها پرسید که میدونی؟میتونی تامین کنی اگر پذیرش داشته باشی؟ گفتم نه، ولی بورس استانی شما هم برام کم میاد! گفتن چند بورس هست که خیلی کمه و مختص دانشکده نیست بلکه برای کل دانشگاهه و احتمالش بسیار کمه برای همه. ولی من پرسیدم چیزی ندیدم! خلاصه بعد از کلی خنده که نتونستم لینک دانشگاه رو پیدا کنم خودش لینک داد و گفت کجاست بورسیه ها.پرسیدم اینها 5تاست کدوماش مال ماست؟گفت همه!! ولی بعد از اینکه پذیرش گرفتین میتونید براشون اپلای کنید.یادم رفت بپرسم با بورس استانی تداخل دارن یا نه!! بعدا ایمیل میزنم می پرسم[img]images/smilies/shy.gif[/img].درباره اعلام نتایج پرسیدم که گفتن نتیجه ها تا اول May میاد و بهتون ایمیل میزنیم. بعد من درباره زمینه هرکدوم پرسیدم و جواب دادن. مدیر گروهه گفت رباتیک، اون یکی گفت کنترل فرایند و اتوماسیون که منم گفتم من فکر کنم با شما کار کنم چون بیشتر علاقه دارم و همه خندمون گرفت. بعدم بای بای کردن. بعد دو ساعتم یک ایمیل تشکر فرستادم براشون هم توی اسکایپ و هم ایمیلشون.
کلا مصاحبه تا 13:23 طول کشید و خالص بیش از 55 دقیقه حرف زدیم که خیلی تجربه سنگین ولی خوبی برای من بود.امیدوارم برای دوستان مفید باشه و معذرت می خوام اینقدر طولانی نوشتم.
راند اول: با ارتباط تصویری مشخصات من و دانشگاهم و ... پرسید و من تایید کردم بعد گفتن به دلیل مشکلات فنی و کمبود پهنای باند تصویر رو قطع کنیم. درباره اینکه چجوری اینجا رو پیدا کردی و .... پرسیدن.چقدر شناخت داری درباره دانشگاه و ایتالیا و ...؟
راند دوم: راجع به مدارک تحصیلی و رزومه من بود و زیادم طول کشید،حدود 10 دقیقه که راجع به نوع دانشگاهم که خصوصی/غیرانتفاعی هست یا عمومی و معدلم و .... پرسید.جالبه نمیدونستن کاردانی چیه که توضیح دادم. بعد شاید بیش از10 دقیقه دیگه فقط منو به مسلسل سوال بستن درباره اینکه چرا بین دیپلم و شروع کاردانیت اینهمه سال فاصله افتاد؟ من جواب میدادم ولی اون دوباره شروع کرد یعنی چی؟ کارت دقیقا چی بود؟باز توضیح دادم. ببینید من ...(ماجراهام).... اما همیشه این آرزو (بلد نبودم بگم عقده شده بود برام) با من بود و به محض اینکه تونستم بازم شروع به درس کردم اما دیگه وقفه نداشتم و میخوام همینطور تا دکترا ادامه بدم،من اصلا نمیدونستم باید چی بنویسم.مگه اشکالی داره؟! ... .که دیگه دست از سرم برداشتن ولی واقعا سر من درد اومد!
راند سوم: گفتن خوب شما الان دانشجوی ارشد هستین؟ آره؛ سپس از چند درس ارایه شده پرسید و جواب دادم.اینکه دیگه برای کدوم دانشگاه های ایتالیا اپلای کردم پرسیدن.همینطور گفتن دیگه کدوم کشور توسعه یافته ای مثلا فرانسه اپلای کردی؟ گفتم نه هیچی نمیدونم نمیخوام برم! چند سوال دیگه پرسیدن درباره اینکه چرا و چجوری رفتم ارشد؟گفتم هدفم این نبود ولی درسم خوب بود کنکور دادم (حالا باز کنکور یادم رفت نصفه گفتم!!) و رتبه خیلی خوبی آوردم و خواجه نصیر قبول شدم که دیگه کمی کلاس دانشگاه های ایران رو بالا بردم در نظرشون.گفتم کنکور ارشد در ایران یک ماراتن بزرگ هست[img]images/smilies/biggrin.gif[/img] که انکار میدونست گفتن بله میدونم!! جالب بود برام، انگار از دانشجوهای ایرانی اطلاعات گرفته بودن در سالهای قبل.
راند4: درباره تحقیقات و پروژه هام پرسید که یهو وسط حرفم برای پروژه ساختنی کاردانی پرید و رفت سراغ کارشناسی که درباره smart grid بود! کمی توضیح کلی دادم و دو تا سوال پرسید. صدا خوب نبود دوباره تماس گرفتن و نفر سومی اومد خودش رو معرفی کرد و اول چند سوال درباره دروس و رزومه پرسید و بعد اینم رفت سراغ پایان نامه لیسانس که گفت موضوع جالبیه اما تو چکار کردی،ایا بهینه سازی انجام دادی؟ گفتم نه من فقط ساختار رو کاملا معرفی کردم تا برای تحقیقات پیشرفته تحصیلات تکمیلی آماده باشم چون در لیسانس وقت و دانش کافی وجود نداره که فوری تایید کرد.بعد گفت توضیح بده و منم اینجا رو بی وقفه و با تسلط خوبی چند دقیقه حرف زدم و بازم نامرد سوال پیچم کرد؛ از cost functionها و الگوریتمهایی بهینه سازی کار شده و پیشنهادی من پشت هم سوال پرسید، و نهایتا رفت سراغ تحقیق دیگه ام (BMS=Battery Management System) که توضیح کوتاهی دادم و تمام شد.
راند 5: دوباره تماس تصویری شد و خودشون دوباره معرفی کردن با سمتهاشون که اصلا یادم نیست اسماشون ولی یکی مدیر گروه بود،و یکی دیگه هم استاد(نفر سوم رو ندیدم اصلا). درباره هزینه ها پرسید که میدونی؟میتونی تامین کنی اگر پذیرش داشته باشی؟ گفتم نه، ولی بورس استانی شما هم برام کم میاد! گفتن چند بورس هست که خیلی کمه و مختص دانشکده نیست بلکه برای کل دانشگاهه و احتمالش بسیار کمه برای همه. ولی من پرسیدم چیزی ندیدم! خلاصه بعد از کلی خنده که نتونستم لینک دانشگاه رو پیدا کنم خودش لینک داد و گفت کجاست بورسیه ها.پرسیدم اینها 5تاست کدوماش مال ماست؟گفت همه!! ولی بعد از اینکه پذیرش گرفتین میتونید براشون اپلای کنید.یادم رفت بپرسم با بورس استانی تداخل دارن یا نه!! بعدا ایمیل میزنم می پرسم[img]images/smilies/shy.gif[/img].درباره اعلام نتایج پرسیدم که گفتن نتیجه ها تا اول May میاد و بهتون ایمیل میزنیم. بعد من درباره زمینه هرکدوم پرسیدم و جواب دادن. مدیر گروهه گفت رباتیک، اون یکی گفت کنترل فرایند و اتوماسیون که منم گفتم من فکر کنم با شما کار کنم چون بیشتر علاقه دارم و همه خندمون گرفت. بعدم بای بای کردن. بعد دو ساعتم یک ایمیل تشکر فرستادم براشون هم توی اسکایپ و هم ایمیلشون.
کلا مصاحبه تا 13:23 طول کشید و خالص بیش از 55 دقیقه حرف زدیم که خیلی تجربه سنگین ولی خوبی برای من بود.امیدوارم برای دوستان مفید باشه و معذرت می خوام اینقدر طولانی نوشتم.
پدرم عزیزم روحتون شاد.
my Instagram: @persepolis_immigration
سمــرقند و بــــخارا نـــــور چـــشــــــمان مـــــن است / تاشکــنـدم قــــلب و کـــابل روح ایـــــران مــــــن است
آن بـــهـشتی را که توصـــیــفـش کــنند ایـــــران ماست / بـــادکـوبه، مـــــــرو و غــــزنه بــــرکه شـــیــران ماست
بـشکند دستی که مــــام مـــیهنم از هم گــــــسیخت / دشــــمنی افـــــکند بــــین مـــا و خـــــــود گــریـخـت
آذری و کــرد و تاجـــیـــک و بلــــــوچ یـــک پیـــکــریــم / بخــــتیاری، لر، گیلک و مازندرانی، مــردم یک کـشوریــم
آن بـــهـشتی را که توصـــیــفـش کــنند ایـــــران ماست / بـــادکـوبه، مـــــــرو و غــــزنه بــــرکه شـــیــران ماست
بـشکند دستی که مــــام مـــیهنم از هم گــــــسیخت / دشــــمنی افـــــکند بــــین مـــا و خـــــــود گــریـخـت
آذری و کــرد و تاجـــیـــک و بلــــــوچ یـــک پیـــکــریــم / بخــــتیاری، لر، گیلک و مازندرانی، مــردم یک کـشوریــم