13-12-2011, 05:03 PM
سلام دوستان
در این پست من تجربه شخصیم رو مینویسم. به هیچ وجه این مطالب به همه اساتید شریف و زحمتکش ایرانی قابل تعمیم نیست، اما اگه همه دوستان با صداقت نظرشون رو بگن متوجه میشین که میشه این مطالب رو به اکثر اساتید دانشگاههای ایران تعمیم داد.
من ترم دوم دوره دکتری در یکی از دانشگاههای مطرح دولتی تهران بودم که به فکر افتادم قید درس خوندن در ایران رو بزنم و برای پذیرش از آمریکا و کانادا اقدام کنم. شرایط در ایران خیلی بر وفق مراد نیست و نمیشه به راحتی درس خوند. حتی دانشگاه ما دسترسی خوبی به پایگاههای مقالات علمی نداشت و گاهی مجبور بودم برای مطالعه یک سری مقاله، از دوستانی که در دانشگاههای خارجی داشتم کمک بخوام که اونها مقالات رو برام دانلود کنن و از طریق ایمیل برام بفرستن.
اما این فقط یه مشکل بود. هر روز قوانین جدیدی در دانشگاهها و وزارت علوم ایران وضع میشن که عطف به ماسبق هم میشن و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار میدن. مثلاً آخرین قانون مسخره اینه که مجلات عضو Elsevier توسط وزارت علوم ایران تحریم شدن و دیگه مقالاتی که در این سایت نمایه شدن دارای ارزش نخواهند بود.
در دوره دکتری در ایران شما هیچ کمک هزینه ای برای تحصیل دریافت نمیکنین، اجازه کار هم ندارین و در دانشگاه باید تمام وقت حضور داشته باشین. استاد راهنمای شما پروژه های خودش رو که چند ده میلیونی هستن به زور به شما تحمیل میکنه و شما مجبور هستین در قبال دریافت مبلغی ناچیز که حتی یک درصد اون هم نمیشه پروژه رو براش انجام بدین. تازه چون خودش از نظر سواد علمی در حد بالایی نیست، نه تنها براتون حرف خاص و نظر خاصی نداره، بلکه چهارتا دانشجوی ارشد هم میگیره و شما مجبور هستین مشاور پایان نامه اونها بشین. گاهی شما باید در نهادهای دولتی و خصوصی برای پیگیری پروژه های استاد محترم دوندگی کنین و جلسه پشت جلسه شرکت کنین. در واقع یه جور فرمانبردار بی چون و چرای ایشون هستین که تا جایی که حیا بهش اجازه بده از شما انتظار کار مفت و مجانی داره. این جو غالب در بین اکثر اساتید هست اما باز هم میگم که عده معدودی هم اینطور نیستن.
در خیلی از رشته ها شما برای اینکه بتونین مقاله ISI چاپ کنین مجبور هستین که با داده های به روز کار کنین. با توجه به تحریمهایی که در مورد ایران وجود دارند، خیلی از این داده ها در اختیار ما نیستن و تهیه اونها برای دانشگاهها هزینه بر هست و براتون این هزینه رو صرف نمیکنن. شما مجبور میشین چندید ماه دنبال داده به درد بخور برای پایان نامه تون بگردین.
با توجه به اینکه اساتید محترم دانشگاهها برای ارتقای مرتبه علمی خودشون (و در نتیجه افزایش حقوق و مزایاشون) نیاز به مقاله ISI دارند، شما رو مجبور میکنن که مقاله تولید کنین. در مورد خود من، استادم حتی نمیتونست به خاطرش بسپاره که عنوان کلی 3 مقاله ای که از من توقع داره چی هستن. تنها کاری که بلد بود این بود که هر هفته سوال کنه که فلان مقاله رو چه کردی.
آینده کاری درخشانی هم در ایران وجود نداره. دوستان من که از ترم اول دکتری برای بورسیه هیئت علمی شدن در دانشگاههای سراسری و آزاد اقدام کردن بعد از دو سال هنوز بورسشون درست نشده. بورس شدن اول اسارته چون شما باید تا دو برابر دوره ای که بورس شدین تعهد خدمت بدین. جذب هیئت علمی در دانشگاهها هم به سختی هر چه تمام تر انجام میشه. در این بین دانشگاههای غیر انتفاعی در شهرستانها تاسیس میشن که بدون داشتن حتی یک نفر هیئت علمی، رشته های کاردانی و کارشناسی ناپیوسته راه اندازی میکنن. این دانشگاهها مایل هستن شما رو با حکم داخلی (که در وزارت علوم ثبت نمیشه) و با مبلغ ناچیزی هیئت علمی کنن. تدریس به صورت حق التدریسی هم که درآمد خاصی نداره. پس میبینیم که آینده شغلی درخشانی در ایران نیست. جذب سازمانها دولتی شدن هم کار ساده ای نیست و اگه تشخیص ندن که از جنس خودشون هستی و یا اگه پارتی نداشته باشی جذبت نمیکنن. در حالی که وقتی مدرکت رو از یه کشور خارجی گرفتی شانس خوبی برای اشتغال در همون کشور هست. (لااقل در مورد آمریکا که اینطور هست.)
موارد بی شمار دیگه ای هم هستن که اگه بخواین در ایران دکتری بخونین باهاش دست به گریبان خواهید بود. من بخاطر همه مشکلاتی که ذکر کردم و برخی دیگه که نگفتم، و بخاطر آینده کاری که نداشتم، تصمیم به انصراف گرفتم و برای دانشگاههای آمریکا و کانادا اپلای کردم. امروز خدا رو شکر میکنم که ویزای آمریکا رو هم گرفتم و به زودی در دانشگاهی درس خواهم خوند که از زمین تا آسمون با دانشگاه قبلی متفاوت خواهد بود.
قبل از اینکه وارد تحصیلات تکمیلی بشین خوب همه چیز رو سبک سنگین کنین.
تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی (علی الخصوص دکتری) همیشه سخته، اما سختی رو باید جایی کشید که ارزشش رو داشته باشه و قدر زحماتت رو بدونن. نه اینکه به تو به چشم یه برده یا کارمندشون نگاه کنن. باید در قبال کاری که خارج از چارچوب پایان نامه تون انجام میدین پولی دریافت کنین که هزینه زندگی شما رو کاملاً پوشش بده. نه اینکه مجبور باشین کار رو انجام بدین.
در این پست من تجربه شخصیم رو مینویسم. به هیچ وجه این مطالب به همه اساتید شریف و زحمتکش ایرانی قابل تعمیم نیست، اما اگه همه دوستان با صداقت نظرشون رو بگن متوجه میشین که میشه این مطالب رو به اکثر اساتید دانشگاههای ایران تعمیم داد.
من ترم دوم دوره دکتری در یکی از دانشگاههای مطرح دولتی تهران بودم که به فکر افتادم قید درس خوندن در ایران رو بزنم و برای پذیرش از آمریکا و کانادا اقدام کنم. شرایط در ایران خیلی بر وفق مراد نیست و نمیشه به راحتی درس خوند. حتی دانشگاه ما دسترسی خوبی به پایگاههای مقالات علمی نداشت و گاهی مجبور بودم برای مطالعه یک سری مقاله، از دوستانی که در دانشگاههای خارجی داشتم کمک بخوام که اونها مقالات رو برام دانلود کنن و از طریق ایمیل برام بفرستن.
اما این فقط یه مشکل بود. هر روز قوانین جدیدی در دانشگاهها و وزارت علوم ایران وضع میشن که عطف به ماسبق هم میشن و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار میدن. مثلاً آخرین قانون مسخره اینه که مجلات عضو Elsevier توسط وزارت علوم ایران تحریم شدن و دیگه مقالاتی که در این سایت نمایه شدن دارای ارزش نخواهند بود.
در دوره دکتری در ایران شما هیچ کمک هزینه ای برای تحصیل دریافت نمیکنین، اجازه کار هم ندارین و در دانشگاه باید تمام وقت حضور داشته باشین. استاد راهنمای شما پروژه های خودش رو که چند ده میلیونی هستن به زور به شما تحمیل میکنه و شما مجبور هستین در قبال دریافت مبلغی ناچیز که حتی یک درصد اون هم نمیشه پروژه رو براش انجام بدین. تازه چون خودش از نظر سواد علمی در حد بالایی نیست، نه تنها براتون حرف خاص و نظر خاصی نداره، بلکه چهارتا دانشجوی ارشد هم میگیره و شما مجبور هستین مشاور پایان نامه اونها بشین. گاهی شما باید در نهادهای دولتی و خصوصی برای پیگیری پروژه های استاد محترم دوندگی کنین و جلسه پشت جلسه شرکت کنین. در واقع یه جور فرمانبردار بی چون و چرای ایشون هستین که تا جایی که حیا بهش اجازه بده از شما انتظار کار مفت و مجانی داره. این جو غالب در بین اکثر اساتید هست اما باز هم میگم که عده معدودی هم اینطور نیستن.
در خیلی از رشته ها شما برای اینکه بتونین مقاله ISI چاپ کنین مجبور هستین که با داده های به روز کار کنین. با توجه به تحریمهایی که در مورد ایران وجود دارند، خیلی از این داده ها در اختیار ما نیستن و تهیه اونها برای دانشگاهها هزینه بر هست و براتون این هزینه رو صرف نمیکنن. شما مجبور میشین چندید ماه دنبال داده به درد بخور برای پایان نامه تون بگردین.
با توجه به اینکه اساتید محترم دانشگاهها برای ارتقای مرتبه علمی خودشون (و در نتیجه افزایش حقوق و مزایاشون) نیاز به مقاله ISI دارند، شما رو مجبور میکنن که مقاله تولید کنین. در مورد خود من، استادم حتی نمیتونست به خاطرش بسپاره که عنوان کلی 3 مقاله ای که از من توقع داره چی هستن. تنها کاری که بلد بود این بود که هر هفته سوال کنه که فلان مقاله رو چه کردی.
آینده کاری درخشانی هم در ایران وجود نداره. دوستان من که از ترم اول دکتری برای بورسیه هیئت علمی شدن در دانشگاههای سراسری و آزاد اقدام کردن بعد از دو سال هنوز بورسشون درست نشده. بورس شدن اول اسارته چون شما باید تا دو برابر دوره ای که بورس شدین تعهد خدمت بدین. جذب هیئت علمی در دانشگاهها هم به سختی هر چه تمام تر انجام میشه. در این بین دانشگاههای غیر انتفاعی در شهرستانها تاسیس میشن که بدون داشتن حتی یک نفر هیئت علمی، رشته های کاردانی و کارشناسی ناپیوسته راه اندازی میکنن. این دانشگاهها مایل هستن شما رو با حکم داخلی (که در وزارت علوم ثبت نمیشه) و با مبلغ ناچیزی هیئت علمی کنن. تدریس به صورت حق التدریسی هم که درآمد خاصی نداره. پس میبینیم که آینده شغلی درخشانی در ایران نیست. جذب سازمانها دولتی شدن هم کار ساده ای نیست و اگه تشخیص ندن که از جنس خودشون هستی و یا اگه پارتی نداشته باشی جذبت نمیکنن. در حالی که وقتی مدرکت رو از یه کشور خارجی گرفتی شانس خوبی برای اشتغال در همون کشور هست. (لااقل در مورد آمریکا که اینطور هست.)
موارد بی شمار دیگه ای هم هستن که اگه بخواین در ایران دکتری بخونین باهاش دست به گریبان خواهید بود. من بخاطر همه مشکلاتی که ذکر کردم و برخی دیگه که نگفتم، و بخاطر آینده کاری که نداشتم، تصمیم به انصراف گرفتم و برای دانشگاههای آمریکا و کانادا اپلای کردم. امروز خدا رو شکر میکنم که ویزای آمریکا رو هم گرفتم و به زودی در دانشگاهی درس خواهم خوند که از زمین تا آسمون با دانشگاه قبلی متفاوت خواهد بود.
قبل از اینکه وارد تحصیلات تکمیلی بشین خوب همه چیز رو سبک سنگین کنین.
تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی (علی الخصوص دکتری) همیشه سخته، اما سختی رو باید جایی کشید که ارزشش رو داشته باشه و قدر زحماتت رو بدونن. نه اینکه به تو به چشم یه برده یا کارمندشون نگاه کنن. باید در قبال کاری که خارج از چارچوب پایان نامه تون انجام میدین پولی دریافت کنین که هزینه زندگی شما رو کاملاً پوشش بده. نه اینکه مجبور باشین کار رو انجام بدین.
موفقیت سهم کسانیست که می اندیشند.