01-10-2013, 03:33 AM
(27-11-2011, 08:18 AM)'Bahram' نوشته: درود، این بحث بنظرم بیشتر به این برمیگرده( و جالبتر بود اینگونه مطرح میشد) که برای ادامه تحصیل میرویم یا به بهانه ادامه تحصیل...
بهرحال هرکس حتماً انگیزه و هدف مشخصی رو برای دنبال کردن داره که اون رو به زندگی خارج از کشور ترغیب میکنه، فکر میکنم کمتر کسی حاضر باشه پی سختیهای زندگی و تحصیل در خارج از کشور رو به تنش بماله و درسش رو با موفقیت تمام کنه و بعدش حاضر باشه به ایران برگرده، چون متاسفانه انگیزه ای وجود نداره(بحث در این زمینه گسترده است).
من اگه بخوام ساده و بدون آلایش بگم، میگم ترجیخ میدم در یک کشور مرفه و پیشرفته زندگی امن و باکیفیتی داشته باشم، بنابراین باید از لحاظ قانونی اجازه اقامت در اون کشور رو داشته باشم، پس چند راه معدود پیش رو دارم که عقلانی ترینش ادامه تحصیل هست. پس باید اپلای کنم! و فکر میکنم هدف مشترک خیلیها باشه.
دمت گرم حرف دلمونو زدی.یک کلام ختم کلام.سنگ محک تو این بحثا حرف شماست.ادم میخواد یه زندگی خوب و با کیفیت داشته باشه اونم تو یکی از بهترین کشورای دنیا.(البته نه به هر قیمتی)بهترین راهم درس و ادامشه تو همون کشورا.پس چرا خودشو اذیت کنه این همه خودشو به زحمت بندازه به قول بچه ها شب تا صبح درگیر مقاله هو دانشگاه و استادو تافل باشه بعد بمونه جایی که 10% هم براش ارزش قائل نمیشن.چرا اخه؟البنه هر که فیل خواهد جور هندوستان کشد .باید این راه ها (که خیلی هم شیرینه)طی بشه تا به هدفه مطلوب برسه.
راستشو بخواین من با هزار بدبختی و فشار خانوده و در و همسایه (بد بختی ما ایرونی ها)و خیلی مسائل دیگه... از جمله یک سال پشت کنکور موندن و دلزدگی از همه چی وارد دانشگاه ازاد تو رشته ی برق کنترل که نیم ساعت قبل از پایان مهلت انتخاب رشته انتخابش کرده بودم,شدم(اینم به اون بدبختیایی که گفتم اضافه کنین که تو رشته ای که هیچی راجبش نمیدونستم وارد شدم).به خودم گفتم don`t dwell on the past از امروز با انگیزه برو جلو.بعد از دو ترم دیدم نه ای دل غافل اوضاع خیلی داغونه.خیلی نا امیدو دلسرد شدم.یک ترم دانشگاه نرفتم.(بهار و تابستون امسال)تا اینکه نشستم با خودم فکر کردم گفتم تو همیشه میخواستی به بهترینا برسی و پتانسیلشو هم که خیلی داری بیا برای سومین بار یک استارت دیگه بزنو برای رسیدن به خواسته هات برای اپلای گرفتن (از امریکا که از بچگی دوست داشتم اونجا یاشم)بخون.حد اقل این برات یه پلی باشه تا به هدفات برسی.این بود که از پاییز امسال تصمیم گرفتم برای رفتن به یکی از دانشگاه های امریکا تو پاییز 2015 برنامه ریزی کنم .راستشو بخواین همونطور که گفتم برای فرار از این وضعیت نابه سامان با این گذشته ای که (حد اقل) من دارم و با این که هیچ علاقه ای به این رشته نداشتم تصمیم به این کار گرفتم.در واقع این یک راه فراری شد برای من.خدا رو شکر هیچی نداشته باشم امید و انگیزه ی عجیب غریبی برای پیشبرد کارام دارم و اگه علاقه ای هم نباشه این علاقه رو ایجاد میکنمو اون به شکل یک هدف 100%دست یافتنی برای خودم در ترسیم میکنم تنها انگیزه ی من برای اپلای کردن تسلط و عشق و علاقم به زبان بود.اونجا هم اگه به امید خدا رفتم نه حوصله ی تحقیق دارم نه دکترا.اخه من دیگه که خودمو میشناسم که با این وضع تحصیلی که داشتم اصلا حوصله ی مقاطع بالاترو ندارو .یعنی نه اینکه کودن باشم فعلا دوست ندارم تا ببینیم چی میشه.فعلا به قول بچه ها 10 متر 10 متر محکم جلومیریم.همینه درس برای من فقط یه ابزاره.
از بابک عزیز و بقیه ی عزیزان میخوام منو تو این راه کمک کنن.ممنونشون میشن.مطمئن باشید که حتما جواب میده.
تا وقتی که تمام فکرو ذهنت درگیر هدفته اگه تو راه صد بارم زمین بخوری دوباره پا میشی بدون توجه به چیز دیگه ای و قوی تر از قبل به راهت ادامه میدی .ولی اگه بخوای تو هدفت تذلذل ایجاد کنی اون موقعست که کوچکترین موانع قد علم میکنن.